✒️فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران
آشوربانیپال که در متون کلاسیکی چون پرسیکا با نام سارداناپالوس یاد شده (کتسیاس، قطعات پراکنده مورخان، کتابهای ۱ تا ۳، ۲۳-۲۷) به عنوان خاتمهبخش استقلال سیاسی ایلام در نظر گرفته شده و مورخین برای ایلام پس از فتح شوش به دست وی، ماهیت سیاسی چندانی قائل نمیشوند.
کتیبه مشهور وی از پایان پادشاهی ایلام نو و تخریب گستردهی شهر شوش حکایت دارد. آشوربانیپال در این کتیبه از فتح شوش، باز کردن خزاین این شهر و انتقال آن به آشور، تخریب باغها و معابد ایلامی، گشودن مقبره شاهان آن و قرار دادن اجساد ایشان در برابر آفتاب سخن میگوید. (کتیبه آشوربانیپال بر منشور رَسَّم، ترجمه د.د. لاکنبیل، ۱۹۲۷: ۳۰۰) [تصاویر اول، دوم، سوم]
با وجود شدت عمل ادعا شده توسط آشوربانیپال، نمیتوان تخریب و غارت شوش را حاکی از پایان استقلال سیاسی ایلام دانست. زیرا اولاً پادشاهی ایلام در شوش خلاصه نمیشد و برخی شاهان ایلامی در نواحی کوهستانی ایلام به حکومت خود ادامه دادند. ثانیاً یافتههای باستانشناختی در شوش و دیگر نواحی، روشنگر ادامه یافتن پادشاهی ایلام پس از حملات آشوربانیپال هستند.
آخرین نبردهای ایلام نو
با به حکومت رسیدن تمپت-هومبن-این-شوشینک در ایلام و اتحاد او با عموزادهاش اورتکی، قدرت سیاسی ایلام احیا شد. لشکرکشی ایلامیان در سال ۶۶۵ ق.م. به بینالنهرین نشاندهندهی این مسئله است. آشوربانیپال که در این زمان درگیر جنگ در مصر و حبشه بود (کتیبه آشوربانیپال بر منشور رَسَّم، ترجمه د. د. لاکنبیل، ۱۹۲۷: ۲۹۲-۲۹۶) از این اقدام با تلخی یاد کرده و آن را نشان از قدرناشناسی شاه ایلامی میداند زیرا او (آشوربانیپال) در زمان قحطی برای ایلامیان غله فرستاده و به آوارگان آنها یاری رسانده بود و بنابرین هرگز تصور حملهای از جانب ایشان را نمیبرد. (هینتس، ۱۳۹۶: ۱۴۰)
البته گویا تمام اشراف ایلامی نیز با سیاستهای تمپت-هومبن-این-شوشینک موافق نبودهاند زیرا در این زمان حدود ۶۰ تن از اشراف و بزرگان ایلامی به آشور رفته و از جانب آشوربانیپال پناه مییابند. وی حتی فرستادگان تمپت-هومبن-این-شوشینک که برای بازگرداندن این افراد به نینوا آمده بودند را دست خالی روانه شوش کرد. (همان، ۱۴۱) با این حال، در سالهای پس از این واقعه، به دلیل درگیریهای آشوربانیپال در نواحی سوریه، آسیای صغیر و شمالغربی ایران، تمپت-هومبن-این-شوشینک فرصت یافت بر دایرهی قدرت خود بیفزاید.
در نیمهی دوم قرن هفتم ق.م. شورشی از سوی شمش شوموکین، برادر آشوربانیپال و شاه تابع بابل صورت گرفت که حمایتهای بسیاری از تمدنهای شرق نزدیک باستان را نیز جلب نمود. (دیاکونوف، ۱۳۹۶: ۷۱) تمپت-هومبن-این-شوشینک (تِ اومَّن در منابع آشوری) نیز مانند بسیار از پادشاهان این حکومتها با بابل علیه آشور متحد گردید.
با این حال آشوربانیپال پیش از آن که کار بابل را یکسره کند، به ایلام لشکر کشید (۶۵۳ ق.م.) و با شکست ایلامیان در ساحل رود اولای (کرخه)، تمپت-هومبن-این-شوشینک در حال فرار توسط آشوریان دستگیر شده و سر او برای آشوربانیپال برده شد. (کتیبه آشوربانیپال بر منشور رَسَّم، ترجمه د. د. لاکنبیل، ۱۹۲۷: ۳۰۱-۳۰۲) خاطره این پیروزی در نقشبرجستهی بلندی در کاخ آشوربانیپال در نینوا حک شده است. (هینتس، ۱۳۹۶: ۱۴۲-۱۴۳؛ آمیه، ۱۳۸۹: ۱۴۶) [تصاویر چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم]
با این وجود با خروج سپاه آشور از قلمرو ایلامیان، هومبَن نیکَش دوم (پادشاه ایلام) به اتحادیه بابل علیه آشور پیوست. این در حالی بود که خود ایلام در این زمان درگیر جنگی داخلی دست کم میان سه پادشاه بود. (دیاکونوف، ۱۳۹۶: ۷۱)
آشوربانیپال حملات دیگری نیز به ایلام انجام داد که در سال های ۶۴۸، ۶۴۶-۵، ۶۴۲ و ۶۳۹ ق.م. رخ داد. لشکرکشی او به شوش در ۶۴۶/۵ ق.م. سهمگینترین این نبردها بود که منجر به بدترین چپاول شوش در دورهی خود شد. همچنین، هومبن خَلَتَش سوم پادشاه شوش که به کوهستانها گریخته بود توسط اهالی الیمایی به همراه جمعی از اشراف ایلامی تحویل آشوریان گردید. (دیاکونوف، ۱۳۹۶: ۷۲) او و عموزادهاش تمریتو دوم به آشور برده شده و در نینوا مجبور شدند به همراه دیگر اسرا، ارابه پیروزی شاه آشور را تا معبد ایشتار بکشند. (هینتس، ۱۳۹۶: ۱۴۶)
ادامهی استقلال سیاسی ایلام پس از حمله آشوربانیپال
میدانیم که پس از دورهی آشوربانیپال نیز برخی پادشاهان نه چندان قدرتمند ایلامی که به کوهستانها پناه برده بودند به دشت ایلام بازگشته و حکومت کردند. نَبوپُلَسَر پادشاه بابل برای ایجاد رابطهی حسنه با ایلامیان تندیسهای خدایان ایشان که توسط آشوریان به غارت رفته بود را بدانها بازگرداند. (دیاکونوف، ۱۳۹۶: ۷۲)
این بدان معناست که دولت ایلام در آن زمان، هنوز به قدری از نظر سیاسی ارزشمند بوده که پادشاه بابل سعی در جلب نظر آنها داشته است. همچنین در این دوره یکی از مدعیان سلطنت در ایلام توانست تا حدی اتحاد سیاسی از دست رفته را بازگرداند به طوری که در ۵۹۶ ق.م. جنگ دوباره میان ایلام و بابل آغاز گردید. اگرچه این جنگ به شکست ایلامیان و تسخیر دوباره شوش منجر شد، با این حال مطابق کتاب ارمیا توجه پادشاه بابل به نواحی دیگر معطوف شده و ایلامیان دوباره استقلال خود را بازیافتند. (ارمیا، باب ۳۹، آیه ۴۹)
همچنین، شواهد باستانشناختی حاکی از آن است که شوش از این حمله جان به در برد و به عقیده آمیه حتی هیچ خللی در فرایند توسعهی فرهنگی ایلام دیده نمیشود. ظروف تجملی از گل پختهی لعابدار و خمیر شیشه از نمونه آثار یافت شدهی این دوره هستند که نشان میدهند، شوش از نظر اقتصادی اهمیت خود را حفظ نموده است. (آمیه، ۱۳۸۹: ۱۴۶)
به علاوه از دو شاه ایلامی دیگر در این دوره نیز اطلاعاتی در دست داریم. اولی هوپن-کیتین که نام او تنها بر مهرهای ایلامی این دوره آمده است و دومی کیدین-هوترن که مقبره باشکوهش به صورت کاملاً اتفاقی در ناحیهی بهبهان کشف گردید. (همان: ۱۴۹) [تصاویر نهم و دهم] پادشاه دیگری به نام ات-همیتی-اینشوشینک حتی فرصت این را داشت که کتیبهای از خود در ایذه به یادگار بگذارد. (همان: ۱۴۶)
همچنین میدانیم که شوش تنها مرکز ایلامیان نبوده که با غارت آن، پادشاهی ایلام خاتمه یافته تلقی گردد. نواحی کوهستانی زاگرس همواره نقش مهمی در تمدن و سیاست ایلام بازی میکردند و شاهان دوره ایلامی نو نیز بارها به دژهای این ناحیه گریخته بودند. آمیه معتقد است در اواخر دورهی ایلام، پادشاهان ایلامی ترجیح میدادند به جای شهر شوش در نواحی کوهستانی که حفاظت از آنها آسانتر بود مانند مَدَکتو (تپه پاتاک در غرب) و هیدَلی در شرق ساکن شوند.(همان: ۱۴۵)
شاهد دیگر از استقلال سیاسی ایلام، اسناد یافت شده از بایگانیهای کارگاه سلطنتی شوش (متعلق به قرن ششم ق.م.) است که حاکی از روابط مستقل ایلام با ماد، سوریه و بابل میباشد و برخلاف اسناد ایلامی باقیمانده از دوره هخامنشی که سرشار از کلمات پارسی ست، به ندرت دارای واژگان ایرانی میباشد. (دیاکونوف، ۱۳۹۶: ۷۲-۷۳)
دمورگان بیش از ۳۰۰ لوح با محتوایی اداری- دیوانسالاری از آکروپل شوش یافته است که مشخص نیست مربوط به دوره چه فرمانروایی ست اما قطعاً متعلق به بازهی قرون هفتم و ششم ق.م. میلاد (نه پیش یا پس از آن) میباشند. (آمیه، ۱۳۸۹: ۱۴۸) زیرا این اسناد، به عکس اسناد ایلامی دورهی هخامنشی، حاوی لغات پارسی و آریایی نیستند. بنابرین ممکن نیست که متعلق به دورهی هخامنشی باشند.
حفظ هویت ایلامی و تمایل به استقلال سیاسی در دورههای مادی و هخامنشی
بنابراین پایان استقلال سیاسی ایلامیان را نه به دست آشور و حتی بابل بلکه باید در دورهی هوخشتره مادی یا کورش هخامنشی جستجو کرد. بهعلاوه باید در نظر داشت که در ابتدای دوره داریوش اول، این ناحیه دست به سه شورش زد که مکرراً توسط هخامنشیان سرکوب گردید. (کتیبه داریوش در بیستون، ترجمه پییر لوکوک، ۱۳۹۵: ۲۲۴-۲۲۵، ۲۲۷ و ۲۵۴)
این شورشها نشاندهندهی آن است که مسئله استقلال سیاسی هنوز به صورت ایدهای هرچند بلندپروازانه در ذهن ایلامیان باقی مانده بود. همچنین در نفوذ فرهنگی ایلام بر شاهنشاهی هخامنشی تردیدی نیست و میتوان به نمونههای متعددی از هنر، پوشش، معماری و زبان ایلامی در شاهنشاهی هخامنشی اشاره کرد. الواح باروی تختجمشید که مشتمل بر هزاران سند به زبان ایلامی ست، نشانگر ادامهی دیوانسالاری ایلامی در قالب شاهنشاهی جدید هخامنشی تا میانههای سده پنجم ق.م. میباشد. به علاوه از کتیبههای سه زبانهی هخامنشیان نباید غافل ماند که همواره یکی از زبانهای استفاده شده در آن، زبان ایلامیست.
همچنین مجموعه مهرهای یافت شده در آکروپل شوش که متعلق به دورهی پس از حمله آشوربانیپال تا دورهی کورش دوم هخامنشی هستند شباهت بسیاری به مهرهای یافت شده از دوره داریوش اول در تختجمشید دارند که حاکی از تأثیر گرفتن هنر مَهرسازی هخامنشی از ایلام است. (آمیه، ۱۳۸۹: ۱۴۸-۱۴۹)
گذشته از مسائل مربوط به دیوانسالاری و فرهنگ، تأثیرات سیاسی ایلام بر هخامنشیان نیز قابل پیگیری ست که بیانگر حفظ شهرت سیاسی این حکومت در دورهی میان آشوربانیپال تا داریوش اول میباشد. تعیین شوش به عنوان پایتخت زمستانی و اصلی شاهان هخامنشی و ساختوسازها و کتیبههای سلطنتی فراوان در این شهر نمایانگر حفظ اهمیت سیاسی این ناحیه است.
علاوه بر این، به عقیدهی آمیه ریشهی ایلامی نام کورش و این که او خود را در ابتدا شاه انشان میخواند نشاندهندهی ادامهی اهمیت میراث سیاسی ایلام است؛ به این معنی که بیان کردن پادشاهی کورش به عنوان ادامه حکومت ایلام، برای پارسیان منبع قدرت و مشروعیت محسوب میشد. (آمیه، ۱۳۸۹: ۱۴۹) علاوه بر این، در دوره هخامنشی از اهمیت سیاسی ایلام آن قدر مانده بود که نام این ساتراپی در کتیبههای هخامنشی به عنوان سومین دهیوی مهم (پس از پارس و ماد) ذکر گردد. (لوکوک، ۱۳۹۵: ۲۶۲، ۲۶۹، ۲۷۸ و...) به علاوه هخامنشیان کماکان گنجینههای سلطنتیشان را در شوش نگه میداشتند و ساتراپهای هوجَ [خوزستان] در عین حال رؤسای خزاین شاهنشاهی (کبنیشکیر) هم محسوب میشدند. (هینتس، ۱۳۹۶: ۱۴۷-۸)
بنابرین میتوان نتیجه گرفت که حملهی آشوربانیپال نه تنها به استقلال سیاسی ایلام پایان نداد، بلکه ما شاهد ادامه پادشاهی ایلام تا زمان کورش بزرگ هستیم و تمایلات ایلامیان برای استقلال سیاسی از شورشهای مکرر ایشان تا دورهی داریوش اول نیز قابل پیگیری ست. همچنین تأثیرا فرهنگی و سیاسی ایلام بر شاهنشاهی هخامنشی به کرات مورد بحث و تأکید پژوهشگران قرار گرفته است. (برای نمونه ر.ک. هنکلمن، ۱۳۹۲ و هنکلمن، ۱۳۹۸)
----------------------------------------------------
کتابشناسی
----، کتاب ارمیا
آمیه، پییر، شوش شش هزار ساله، ترجمه علی موسوی، تهران: فرزان روز، 1389.
دیاکونوف، ا. م.، «ایلام»، مندرج در تاریخ ایران کمبریج، ج2، بخش 1، به سرپرستی ایلیا گریشویچ، ترجمه بهرام شالگونی، تهران: جامی، 1396، صص 39-73.
کتسیاس، پرسیکا، ترجمه فریدون مجلسی، تهران: نشر تهران، 1390.
لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، تهران: فرزان روز، 1395.
هنکلمن، ووتر، تاریخ هخامنشیان 14، خدایان دیگری که هستند، مطالعاتی در فرهنگپذیری ایلامی، ایرانی بر پایه متون باروی تختجمشید، تهران: توس، 1392.
هنکلمن، ووتر، فرهنگپذیری ایرانیان و عیلامیان؛ آغاز امپراطوری هخامنشی، ترجمه یزدان صفایی، تهران: سینا، 1398.
هینتس، والتر، دنیای گمشدهی ایلام، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران: علمی و فرهنگی، 1396.
Dandamayev, M.; and Grantovskii, E., “Assyria I. the Kingdom of Assyria and its relations with Iran”, Encyclopedia Iranica, Last Updated: July 7 2016, http://www.iranicaonline.org/articles/assyria-i
Delaunay, J. A., “Assurbanipal”, Encyclopedia Iranica, Last Updated: August 17, 2011, http://iranicaonline.org/articles/assurbanipal-king-of-assyria-666-25-bc
Luckenbill, Daniel David, Ancient Records of Assyria and Babylonia, Vol. 2, Chicago: University of Chicago Press, 1927.
Vallat, F., “Elam i. the history of Elam”, Encyclopedia Iranica, Last Updated: December 13, 2011, http://www.iranicaonline.org/articles/elam-i