روند برآمدن و بالیدن مردم یکی از مهمترین شاخصههای مدرنیته است. همراه با این روند، تاریخنویسی و تاریخنگاری دچار دگرگونیهای بنیادی شدهاند که نمونهای از آن میان، پیدایش گونهای از تاریخنویسی است که در زبان انگلیسی با نام People's History شناخته میشود و ترجمه ساده آن به فارسی «تاریخ مردم» است. ما به جای این ترجمه، تعبیر یا اصطلاح «مردمنامه» را ساخته و پیشنهاد دادهایم. مردم یک معنای عام دارد و یک معنای خاص. مردم به معنای عام یعنی همگان و مردم به معنای خاص یعنی مردم عادی و معمولی، توده گمنام و فرودستان در برابر نامداران و خواص و فرادستان. رویکرد مردمنامهای یا تاریخ مردم، تاریخ و رویدادها را بر پایه نقش و جایگاه مردم تبیین و تحلیل و روایت میکند و بدین سان، در برابر رویکرد شخصباور، نخبهگرا و قهرمانپرست قرار میگیرد. رویکرد سنتی در تاریخنویسی، اساس و محوریت روایت تاریخی را از آن شاهان و بزرگان میدانست و دانش تاریخ را دانشی شاهانه میانگاشت. بنابراین اگر بتوانیم این رویکرد سنتی را به سنت شاهنامهای یا شاهنامهنویسی تعبیر کنیم، مردمنامهنویسی به مثابه یک رویکرد مدرن در برابر آن تعریف میشود.
روند برآمدن و بالیدن مردم یکی از مهمترین شاخصههای مدرنیته است. همراه با این روند، تاریخنویسی و تاریخنگاری دچار دگرگونیهای بنیادی شدهاند که نمونهای از آن میان، پیدایش گونهای از تاریخنویسی است که در زبان انگلیسی با نام People's History شناخته میشود و ترجمه ساده آن به فارسی «تاریخ مردم» است. ما به جای این ترجمه، تعبیر یا اصطلاح «مردمنامه» را ساخته و پیشنهاد دادهایم.
مردم یک معنای عام دارد و یک معنای خاص. مردم به معنای عام یعنی همگان و مردم به معنای خاص یعنی مردم عادی و معمولی، توده گمنام و فرودستان در برابر نامداران و خواص و فرادستان.
رویکرد مردمنامهای یا تاریخ مردم، تاریخ و رویدادها را بر پایه نقش و جایگاه مردم تبیین و تحلیل و روایت میکند و بدین سان، در برابر رویکرد شخصباور، نخبهگرا و قهرمانپرست قرار میگیرد. رویکرد سنتی در تاریخنویسی، اساس و محوریت روایت تاریخی را از آن شاهان و بزرگان میدانست و دانش تاریخ را دانشی شاهانه میانگاشت. بنابراین اگر بتوانیم این رویکرد سنتی را به سنت شاهنامهای یا شاهنامهنویسی تعبیر کنیم، مردمنامهنویسی به مثابه یک رویکرد مدرن در برابر آن تعریف میشود.
«مطالعات فرودستان» (Subaltern)، رویکردی کمابیش متأخر به پژوهشهای تاریخی است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۶۰ ش.) در میان طیفی از مورخان هندی ظهور کرد. این رویکرد با تمرکز بر تاریخ جوامع فرودست هند و جنوب آسیا زیر نظر راناجیت گوها انجام شد و در مجموعه چند جلدی مطالعات فرودستان جلوه نمود. این مجموعه و الگوی نگرشی و روششناسی بدیع که گونهای متمایز از تاریخنگاری غالب ناسیونالیستی یا مارکسیستی را پیشنهاد کرد، سرمشقی برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی شد و به تدریج جایگاه خود را به مثابه یک رویکرد انتقادی به مطالعات این حوزه تعریف کرد. گوها و همکاران وی کوشیدند نگاهی متفاوت از مورخان غربی را به تاریخ نمایندگی کنند و در این راه علاوه بر نقد تاریخنگاری غربمحور و نخبهگرای استعماری یا ناسیونالیستی، تفسیر مارکس و پیروان مکتب وی از سهم اقتصاد در استثمار و به حاشیه راندن فرودستان را نیز به پرسش گرفتند. اصطلاح (Subaltern) را نخستین بار آنتونیو گرامشی، اندیشور و کنشگر چپگرای ایتالیایی در اثر معروفاش به نام یادداشتهای زندان به کار گرفت. سابالترن در زبان فارسی بیشتر به «فرودستان» ترجمه شده است و به گروه، قشر، کاست، طبقه، جنس یا هر مقولهای از اجتماع اطلاق میشود که با تحمیل اراده فرادست، به حاشیه رانده شده یا دچار محرومیت و استثمار شدهاند. مطالعات سابالترن از اواخر دهه ۱۹۹۰ و با انتشار جلدهای ششم و هفتم مطالعات فرودستان به مرحله جدیدی گام نهاد و به تدریج هواداران خود را در دیگر نقاط دنیا از جمله اروپا و آمریکای لاتین نیز پیدا کرد.
«مطالعات فرودستان» (Subaltern)، رویکردی کمابیش متأخر به پژوهشهای تاریخی است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۶۰ ش.) در میان طیفی از مورخان هندی ظهور کرد. این رویکرد با تمرکز بر تاریخ جوامع فرودست هند و جنوب آسیا زیر نظر راناجیت گوها انجام شد و در مجموعه چند جلدی مطالعات فرودستان جلوه نمود. این مجموعه و الگوی نگرشی و روششناسی بدیع که گونهای متمایز از تاریخنگاری غالب ناسیونالیستی یا مارکسیستی را پیشنهاد کرد، سرمشقی برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی شد و به تدریج جایگاه خود را به مثابه یک رویکرد انتقادی به مطالعات این حوزه تعریف کرد.
گوها و همکاران وی کوشیدند نگاهی متفاوت از مورخان غربی را به تاریخ نمایندگی کنند و در این راه علاوه بر نقد تاریخنگاری غربمحور و نخبهگرای استعماری یا ناسیونالیستی، تفسیر مارکس و پیروان مکتب وی از سهم اقتصاد در استثمار و به حاشیه راندن فرودستان را نیز به پرسش گرفتند. اصطلاح (Subaltern) را نخستین بار آنتونیو گرامشی، اندیشور و کنشگر چپگرای ایتالیایی در اثر معروفاش به نام یادداشتهای زندان به کار گرفت.
سابالترن در زبان فارسی بیشتر به «فرودستان» ترجمه شده است و به گروه، قشر، کاست، طبقه، جنس یا هر مقولهای از اجتماع اطلاق میشود که با تحمیل اراده فرادست، به حاشیه رانده شده یا دچار محرومیت و استثمار شدهاند. مطالعات سابالترن از اواخر دهه ۱۹۹۰ و با انتشار جلدهای ششم و هفتم مطالعات فرودستان به مرحله جدیدی گام نهاد و به تدریج هواداران خود را در دیگر نقاط دنیا از جمله اروپا و آمریکای لاتین نیز پیدا کرد.
تاریخ زندگی روزمره به عنوان یک رویکرد در تاریخنویسی با تاریخ خرد و تاریخ از پایین پیوند و همانندیهایی دارد. این رویکرد بطور کلی در برابر رویکرد تاریخ اجتماعی کلاننگر قرار میگیرد؛ اگرچه به روایت پارهای از صاحبنظران نه در برابر آن که مکمل آن است. انتقاد عمدهای که هواداران این رویکرد به تاریخ اجتماعی کلاننگر دارند این است که اصالت فرد را مغفول و تجربههای متفرد زندگیهای افراد را مسکوت میگذارد. به باور هواداران تاریخ زندگی روزانه، تاکید افراطی بر ساختارهای کلان و روندهای عام و کلی به عنوان محورهای اصلی هستی تاریخی باعث نادیده گرفته شدن افراد و اشخاص میشود. تاریخ زندگی روزانه به مثابه یک ژانر در تاریخنویسی پیشینه پنجاه الی شصت ساله دارد و پیدایش آن عمدتا به تحولات فکر تاریخی در دهه ۱۹۷۰ میلادی در آلمان غربی بر میگردد. در آن اوان، پارهای از مورخان آلمانی که در حوزه مطالعات طبقه کارگر و تاریخ جامعه روستایی و فرهنگ عامه فعال بودند این گونه از تاریخنویسی را تبلیغ و ترویج کردند. در این میان میتوان به نام و آثار کسانی چون آلف لوتکه، دتلف پویکرت، هانس مدیک، لوتس نیتهامر و کریستوفر براونینگ اشاره کرد. این ژانر در تاریخنویسی با رویکردهای میانرشتهای در مطالعهی تاریخ و جهان آدمی پیوندی بنیادین دارد و از آثار و آراء متفکرانی چون کلیفورد گیرتز انسانشناس نامدار تاثیر پذیرفته است. امروزه علاوه بر دانشآموختگان تاریخ، شماری از بهترین آثار این حوزه به قلم دانشآموختگان رشتههای انسانشناس و جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی نیز نوشته میشود.
تاریخ زندگی روزمره به عنوان یک رویکرد در تاریخنویسی با تاریخ خرد و تاریخ از پایین پیوند و همانندیهایی دارد. این رویکرد بطور کلی در برابر رویکرد تاریخ اجتماعی کلاننگر قرار میگیرد؛ اگرچه به روایت پارهای از صاحبنظران نه در برابر آن که مکمل آن است.
انتقاد عمدهای که هواداران این رویکرد به تاریخ اجتماعی کلاننگر دارند این است که اصالت فرد را مغفول و تجربههای متفرد زندگیهای افراد را مسکوت میگذارد. به باور هواداران تاریخ زندگی روزانه، تاکید افراطی بر ساختارهای کلان و روندهای عام و کلی به عنوان محورهای اصلی هستی تاریخی باعث نادیده گرفته شدن افراد و اشخاص میشود.
تاریخ زندگی روزانه به مثابه یک ژانر در تاریخنویسی پیشینه پنجاه الی شصت ساله دارد و پیدایش آن عمدتا به تحولات فکر تاریخی در دهه ۱۹۷۰ میلادی در آلمان غربی بر میگردد. در آن اوان، پارهای از مورخان آلمانی که در حوزه مطالعات طبقه کارگر و تاریخ جامعه روستایی و فرهنگ عامه فعال بودند این گونه از تاریخنویسی را تبلیغ و ترویج کردند. در این میان میتوان به نام و آثار کسانی چون آلف لوتکه، دتلف پویکرت، هانس مدیک، لوتس نیتهامر و کریستوفر براونینگ اشاره کرد.
این ژانر در تاریخنویسی با رویکردهای میانرشتهای در مطالعهی تاریخ و جهان آدمی پیوندی بنیادین دارد و از آثار و آراء متفکرانی چون کلیفورد گیرتز انسانشناس نامدار تاثیر پذیرفته است. امروزه علاوه بر دانشآموختگان تاریخ، شماری از بهترین آثار این حوزه به قلم دانشآموختگان رشتههای انسانشناس و جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی نیز نوشته میشود.
مردمینامه اصطلاحی است برساخته برای آنچه که «تاریخ به زبان مردم» و «تاریخ از زبان مردم» گفته میشود. در دنیای پیشامدرن، تاریخ عرصه کار و کنش خواص به شمار میآمد و برای مردم عادی یا اساسا نقشی در ساخته شدن تاریخ و رقم خوردن رویدادهای آن قائل نبودند و یا نقش آنان را فرعی و تابع نقش و اثر سران و رهبران می پنداشتند. به عبارتی دیگر، تاریخ علمی بود شاهانه و مخصوص کسانی که در جهان سیاسی نقشآفرینی و سررشتهداری میکردند. در عصر جدید که روند برآمدن و بالیدن مردم عادی فراز آمد، در ارکان آن سنت و قاعده قدیم خلل افتاد و نوشتن به زبان مردم و برای مردم ، در همه حوزههای دانش، هنر و ادبیات و از جمله در تاریخ ، بگونهای فزاینده در دستور کار قرار گرفت و رواج یافت. همراه با این دگرگونی بنیادین، توجهی فزاینده پدید آمد که جدا از روایتهای رسمی نخبگان و برجستگان، روایتها، حکایتها و افسانههایی از رویدادهای تاریخی در ذهن و زبان مردمان معمولی وجود دارد و مورخ نمیتواند به اینگونه دادهها بیاعتنا باشد. با برجسته شدن اهمیت حافظه تاریخی، توجه به روایتهای مردمی از تاریخ نزد پژوهشگران و اندیشهگران اهمیتی روزافزون یافت. اینگونه روایتها و حکایتها در انواع مواد فرهنگعامه (فولکلور) از قبیل ترانهها، لالاییها، امثال و حکم و متلها و افسانهها و لطیفهها دیده میشوند. همچنین، توجه به مردم به عنوان سازندگان و مخاطبان تاریخ به تدریج گسترش یافت. موزههای فرهنگی و تاریخی، مستندها، مجلهها، کتابها، رسانهها و تورهای تاریخی و فرهنگی درون شهری و برون شهری از جمله ابزار و مشاغلی است که تاریخ را به میان مردم برده است.
مردمینامه اصطلاحی است برساخته برای آنچه که «تاریخ به زبان مردم» و «تاریخ از زبان مردم» گفته میشود. در دنیای پیشامدرن، تاریخ عرصه کار و کنش خواص به شمار میآمد و برای مردم عادی یا اساسا نقشی در ساخته شدن تاریخ و رقم خوردن رویدادهای آن قائل نبودند و یا نقش آنان را فرعی و تابع نقش و اثر سران و رهبران می پنداشتند.
به عبارتی دیگر، تاریخ علمی بود شاهانه و مخصوص کسانی که در جهان سیاسی نقشآفرینی و سررشتهداری میکردند. در عصر جدید که روند برآمدن و بالیدن مردم عادی فراز آمد، در ارکان آن سنت و قاعده قدیم خلل افتاد و نوشتن به زبان مردم و برای مردم ، در همه حوزههای دانش، هنر و ادبیات و از جمله در تاریخ ، بگونهای فزاینده در دستور کار قرار گرفت و رواج یافت. همراه با این دگرگونی بنیادین، توجهی فزاینده پدید آمد که جدا از روایتهای رسمی نخبگان و برجستگان، روایتها، حکایتها و افسانههایی از رویدادهای تاریخی در ذهن و زبان مردمان معمولی وجود دارد و مورخ نمیتواند به اینگونه دادهها بیاعتنا باشد.
با برجسته شدن اهمیت حافظه تاریخی، توجه به روایتهای مردمی از تاریخ نزد پژوهشگران و اندیشهگران اهمیتی روزافزون یافت. اینگونه روایتها و حکایتها در انواع مواد فرهنگعامه (فولکلور) از قبیل ترانهها، لالاییها، امثال و حکم و متلها و افسانهها و لطیفهها دیده میشوند. همچنین، توجه به مردم به عنوان سازندگان و مخاطبان تاریخ به تدریج گسترش یافت. موزههای فرهنگی و تاریخی، مستندها، مجلهها، کتابها، رسانهها و تورهای تاریخی و فرهنگی درون شهری و برون شهری از جمله ابزار و مشاغلی است که تاریخ را به میان مردم برده است.