در باب مناظره استادان موسی غنی‌نژاد، داریوش رحمانیان و محمود کاشانی

✒️ شهاب شهیدانی

 

مُردم اندر حسرت فهم درست...

 در باب مناظره استادان موسی غنی‌نژاد، داریوش رحمانیان و محمود کاشانی

 

عکس برگرفته از کانال یوتیوب اکو ایران

 

 

مرحوم استاد عبدالحسین زرّین‌کوب در کتاب معروف «تاریخ در ترازو» دشواری و زحمات مضاعف مورّخ را به خوبی ذکر می‌کند و واقع‌بینانه به ما یادآور شده است که تاریخ‌پژوهی در حوصله هر کسی نیست و لذا این حرفه، چندان قابل توصیه به دیگران نیست.

 

مورّخان مخصوصاً در حوزه تاریخ معاصر باید بسیار حواس‌جمع و هر لحظه متوجه ناگفته‌ها و ناشنیده‌های تازه باشند و این جدای از موانع و جبرهای حاکم بر مورّخان تاریخ معاصر ایران است که در جای خود باید بررسی شود و لذا تاریخنگاری معاصر ایران، ریاضتی بس عظیم دارد. این درحالی است که انتظار جامعه عام و خاص ایرانی هم از زحمات مورّخان تاریخ معاصر، گاه در حد معجزه است.

 

 همه می‌دانیم که تاریخ و دانش تاریخی، وسوسه‌برانگیز است و حتی  برای کسانی هم که می‌خواهند نظری به حال و روز کنونی اجتماع از منظر حقوق، سیاست، فرهنگ و اقتصاد و ... داشته باشند، حذف تاریخ ناممکن است اما تعجب آنجاست که این محققان هم، حاضر نیستند چند کتاب درباره روش پژوهش در تاریخ بخوانند.

 

بنابراین دشواری عظیم مورّخِ تاریخ معاصر ایران، صرفاً به حجم پژوهش و رعایت انصاف و دقت وافر در تاریخ، ارائه مقاله و کتاب، گزارش و تحلیل در کلاس و یا انظار عمومی نیست، بلکه علاوه بر اقناع توده مردم، به نظرم مشکل‌ترین قسمت کار، بحث و گفتگو درباره رخدادهای تاریخی با «محققان غیر مورّخ» است؛ کسانی که در رشته‌های اصلی خود همچون اقتصاد، ادبیات، حقوق و امثالهم صاحبنظرند اما گذشته از تسلّط بر ظرائف رشته تحصیلی و زمینه پژوهشی که دارند، کمتر با قواعد پژوهش در تاریخ آشنا هستند و اغلب هم بنا به علل مختلف به این قواعد مهم در «علم تاریخ» تن نمی‌دهند.

 

 به نظر من گاهی متوجه کردن و اقناع این بزرگان و دانایان به قواعد شناخت، فهم و تحلیل رخدادهای تاریخی، سخت‌تر از اقناع عامه مردم می‌شود و نیز چنانکه دیده‌ام، مقاومت و انکار آنها نسبت به نظرات مورّخان و شیوه‌های تحلیل در علم تاریخ تعجب برانگیز است و لذا مورّخ در این نوع محافل، جنگ سختی در پیش رو دارد. این نقیصه را می توان از نظرگاه چیستی و چرایی توقف دانایی در سطوح مختلف جامعه ایرانی با تمام ابعاد و زوایای تاریخی و اجتماعی و فرهنگی آن کاوید.

 

من در صدد ارزیابی همه مفاد این مناظره نیستم بلکه توجهم به دانش و معرفت تاریخی در مناظره است. در مناظره آقایان محمودکاشانی و موسی غنی‌نژاد، مورّخ ما با افراد معمّر و باسوادی مواجه است که از یکسو در دانشی غیر تاریخ مهارت اندوخته و نیز در انبانِ حافظه‌اشان چیزهای مهمی از گذشته دارند که شاید به زعم آنها مورّخ تازه به دوران رسیده ندارد و  لذا بر اعتماد به نفسشان افزوده شده و ضرورتی نمی‌بینند که به دانش تاریخی حتی در بدیهیات آن توجه کنند یا از دستاوردهای علم تاریخ برای تحلیل موضوع مورد علاقه‌شان، استفاده کنند.

 

 چقدر سخت می‌شود وقتی که باسواد و فرهیخته‌ای همچون استاد موسی غنی‌نژاد را متذکر شویم که فی‌المثل، نمی‌شود تکه روایتی از گفتار مرحوم مصدق یا هرکس دیگری را از بستر تاریخی خود جدا نمود، آن را مبنای تحلیل تمام اتفاق و حوادث  قرار داد و به مسلخ قضاوت کلی و عمومی برد.

 

در حالیکه معایب این نوع تحلیل، برای مورّخان در شمار بدیهیات است برای محققان حتی توانای ما ناآشناست. چقدر زحمت دارد که به آقای محمودکاشانی، روش تحلیل اسناد در تاریخ را متذکر شویم و برای ایشان تفاوت علل و انگیزه در تاریخ را در روند تحلیل سند ذکر کنیم و جلوگیری از اختلاط این دو امر را برای فهم حادثه یادآوری کنیم. همچنانکه وی را متوجه «علل دور و نزدیک» در فهم وقایع تاریخی از جمله رخداد کودتا نمائیم.

 

 چقدر زحمت دارد که از استاد موسی غنی‌نژاد خواست که همراه با ذکر استدلالات حقوقی ماجرای 28 مرداد (که باز جای بحث و فحص دارد) سری به اطراف و اکناف موضوع بچرخاند، چراکه ما مورّخان از چشم‌اندازهای مختلف موضوع را می‌بینیم و چگونه باید وی را به این نکته فراخوانیم که تاریخ تحولات جهانی در دوره مورد نظر از مناظر اقتصاد و روابط بین‌الملل، تاریخ استعمار و ضرورت نفت برای جهان غرب پس از جنگ جهانی دوم و موضوع خاورمیانه، لایه‌های پنهانیِ نگاه شرق‌شناسی استعماری غرب که اساس عمل و تصمیم و دخالت در ایران معاصر از جمله زمان کودتا بوده است، همگی حیات نظری و عملی سیاستمدار و غیر از آن را احاطه نموده است و ظرف زمانی را حتی باوجود اشتباهات رجل سیاسی آن زمان لحاظ کنیم.

 

چگونه می‌توان در عدم صبوری و کم‌توجهی این دانایان معمّر، با آنها از اهمیت روانشناسی‌تاریخی یا جامعه‌شناسی تاریخی در فهم موضوع سخن گفت. چگونه باید به جمع گفت که اصولاً برای شرح یک رخداد تاریخی، باید خیلی صبور بود و نسخه‌های آماده و روایت‌های یکراست و تحلیل‌های فردی و ذوقی ما را به جایی نمی‌رساند و لاجرم باید سهم هریک از زمینه‌ها، علل و انگیزه‌های داخلی و خارجی و شرایط انسانی و اخلاقی در موضوع را مشخص نمود.

 

چه قدر سخت می‌شود در پاسخ به کلان روایت موسی غنی‌نژاد که «مصدّق نقش فوق‌العاده مخرّبی در فرایند تحول تاریخ معاصر دارد و باعث شد که دستاوردهای مشروطیت به باد برود»... گفت که فاصله زمانی با این ادعا و عبارت، چندین‌دهه از کارنامه شکست‌خورده مشروطه در ایران را شامل می‌شود نه یک فرد خاص و یا یک تصمیم و تحلیل این امر نیاز به دانش مشروطه‌شناسی و جامعه شناسی تاریخی دوره خود است و باز اشاره نمود که مباحث حقوقی هم، یک جنبه از تاریخ است نه همه آن... نیک می دانیم که مورخان درباره تاریخ مغول نیز جانب انصاف را رعایت می‌کنند چه رسد به غیر مغول...  همین نگاه، درس بزرگی برای دوری از قضاوتهای شتابزده در نزد محققان غیرمورّخ است.

 

 معضل در جای دیگری هم هست؛ معمولاً افراد حتی دانای در رشته‌های خود، می‌خواهند که مورّخ در یک گفتار فشرده و خاطرجمع، تاریخ را روایت کند و وقت آنها را نگیرد تا زودتر و بدون در نظر داشتن زمینه و ابعاد مختلف حادثه، نوبت به روایت خود آنها برسد، غافل از آنکه فهم آنچه در تاریخ رخ داده، نیاز به رویکردی همه‌جانبه نگراست؛ کاری که در حوصله اغلب پژوهشگران غیرتاریخی نیست. اینجاست که معتقدم مورّخان تاریخ معاصر نه تنها از توده مردم که گاهی هم «زحمتی می‌کشند از مردم{دانا}که مپرس».

 

  من اگر در جای گردانندگان و تصمیم گیرندگان این سخنرانی بودم، ترجیح می‌دادم آسیب شناسی، موانع و ضرورت‌های پژوهش‌های تاریخی درباره کودتای 28 مرداد را اساس گفتگو قرار دهم تا معایب و یا نقاط قوت دانایان غیر مورّخ و نیز دوری آنها از دانش تاریخی برملاء شود تا در برابر واقعیت‌ها و تحلیل و گزاره‌های روشمند و متکثّر تاریخی، به یکی دو گزاره پناه نبرند.

 

مسأله دیگر آنکه؛ گاه حافظه برخی این محققان (که واجد احترام  هستند) سرشار از جزئیات تاریخی است؛ همچون آقای محمود کاشانی که رخداد مابین 22 تا 28 مرداد را لحظه به لحظه همچون تاریخنگار توصیفی، گزارش نمود اما در فقدان روشمندی موضوع و دوری از تاریخ تحلیلی، به نظرم استنتاج نهایی وی بسیار ضعیف بود.

 

برای مثال؛ یافتن یک سند برای محققی که روش تحلیل سند را نمی‌داند، عین یافتن اسباب‌بازی برای کودکی است که وی را به ذوق می‌آورد بدون آنکه بتواند از آن استفاده کند. از این رو در تحلیل یک سند تاریخی، تخیّل را بجای واقعیت قرار می‌دهد و حتی در فهم موضوعی که مطرح می‌کند از احتمال و نسبی‌گرایی هم استفاده نمی‌کند.

 

همچنانکه ادعای بدون سند و منبع، جناب آقای محمودکاشانی درباره یرواندآبراهامیان و اینکه دیگران به جای وی تاریخ می‌نویسند (که هنوز هم منتظر ارائه‌ اسناد و ادلّه این امر هستیم) برای من این شک را برطرف نمود که اصولاً سند برای این قبیل محقّقان، در راستای پیش‌فرض‌های آنهاست.

 

چه باید کرد؛ لاجرم مورّخان باید خیلی صبور باشند، تاریخ مِلک و مُلک فرد خاصی نیست از این رو هرکسی می‌تواند تاریخ را روایت کند اما نقطه قوّت مورّخان باید این باشد که در برابر روایت‌های محققان علاقه‌مند به تاریخ اما ناآشنا به روش تحلیل تاریخ،  استدلالات روش‌شناختی و معرفت تاریخی را به کار گیرند و بیشتر از آنکه به حاشیه‌ها و جزئیات متمایل شوند و انبوهی داده آنها را احاطه کند از مخاطب مورد مناظره بخواهند نوع رویکرد و تبیین تاریخی را مشخص کند.

 

این سلاح علمی است که راه را برای حاشیه‌رفتن و خاطره‌پراکنی‌های بی‌مورد می‌بندد و افراد دانا را متوجه نقصان کار خود می‌کند والّا این دانایان، با رفتن به سراغ گزارش‌های مکرّر تاریخی و اغلب گزینشی و سندیابی وگاه  تأثیر نهادن بر احساسات جمع، چهره حقیقت و فهم تاریخی را نه از روی عمد بلکه ناخواسته، کم‌فروغ می‌کنند.

 

 دست آخر آنکه؛ لحن لبخند و سرتکان دادن‌های استاد موسی غنی‌نژاد در این مناظره، دور از موضوع ما نیست، زیرا همین سر جنباندن و لبخندزدن را ما «نیمه‌مورّخان متواضع» نسبت به این دانایان در عدم توانایی نسبت به روش تحقیق و تحلیل تاریخی و نادیده‌انگاشتن جنبه‌های مختلف یک رویداد تاریخی، البته مودّبانه‌تر و دلسوزانه‌تر ادا می‌کنیم. یاد استاد داریوش شایگان به خیرکه می‌گفت: جهان ما به حکیمان، بیشتر نیاز دارد تا به روشنفکران...