مری بویس، پژوهشگر دین ایرانیان باستان، نکته ای مهم از آنچه که یک مورخ تاریخ مردم باید بدان توجه کند را یادآوری کرده است. وی در تفسیر حکمرانی سختگیرانه آنتیوخوس چهارم سلوکی، به تمایزی بین زرتشتیان و یهودیان اشاره میکند. مردمان زرتشتی و یهودی هر دو از بلاهایی که آنتیوخوس بر سر آنان می آورد در عذاب بودند، اما زرتشتیان در برابر این بلایا خود را کارگزار اهورامزدا در جنگ با اهریمن می دیدند، در حالی که یهودیان این بلایا را عذاب یهوه می دانستند که به دلیل گناهانشان بر آنان نازل شده است. دو تلقی متفاوت از یک پدیده، نشان از فهم متفاوت مردمان دارد.
مورخی که قصد دارد تاریخ مردم را بنویسد، این نکته را همواره مدنظر دارد که دین، مفهوم یکدستی نیست و تلقی های متفاوت مردمان از امر دینی(امر قدسی)، کنش های متفاوتی را در تاریخ در پی داشته است. این مهم را میتوان در جایگزینی تدریجی دین اسلام با دین زرتشتی در تاریخ ایران مشاهده کرد. مورخی که بنابر آنچه کوئنتین اسکینر توضیح داده است، در پی آن است که بداند امور چگونه فهمیده میشدند، نخست این نکته را درخواهد یافت که دوگانه اهورامزدا-اهریمن با دوگانه الله-شیطان از لحاظ مفهومی به یکدیگر قابل حمل نیست. توجهی به کار بلعمی و همکارانش که نخستین تاریخ به زبان فارسی نو را نگاشتند (در واقع ترجمه آزاد تاریخ طبری)، نشان میدهد که چگونه مفاهیم دین جدید در حال تطبیق،تصحیح و یا حذف مفاهیم پیشین است.
یکی از مهمترین مفاهیم، مفهوم اهورامزدا است که در بعد از اسلام بتدریج کارکرد عمومی خود را از دست داده و به زبان ایهامگونه شعر فارسی و مشرق انوار در اندیشه سهرودی انتقال مییابد. الله در برگردان فارسی به واژههای خداوند و یزدان (ایزد و مشتقات آن) برگردانده میشود و نه اهورامزدا!! در تاریخ بلعمی میتوان دید که در ذکر تاریخ آفرینش حضرت آدم، الله را به ایزد عزوجل برگردانده و یا شیطان را در جایی به دیو ترجمه کرده است. این تفاوت به مرور در زندگی فرودستان نیز خود را نشان میدهد، بگونه ای که میتوان در تحول مفهوم نماز مشاهده نمود. در نیایش مردم پیش از اسلام، سجده وجود نداشت و با دین اسلام تلقی جدیدی از امر قدسی به مرور غالب شد که در آن، سجده کردن در برابر پروردگار بخشی اصلی از مراسم عبادی بود.
قرون نخستین اسلامی از این جهت نیازمند پژوهشهای عالمانه بیشتریست تا نشان دهد چگونه مفاهیم پیشینی بر مفاهیم جدید اثر گذاشته و یا از مفاهیم دین جدید تاثیر پذیرفتهاند. جمشید گرشاسب چوکسی در کتاب ستیز و سازش، تلاش کرده است که نحوه مسلمان شدن تدریجی مردم ایران را در مناطق مختلف و بنا بر مقتضیات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی نشان دهد، اما برای مردمنامه نویس عبور از ظاهر رویدادها و اندیشیدن به اینکه مردمان در آن دوره چگونه امور مختلف را می فهمیدند و در تضاد جهانبینی ها چگونه نطفه مفاهیم جدید بسته میشد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اولک گرابار، استاد برجسته هنر ایرانی معتقد است که برای توضیح منطق گذار معماری ایرانی از پیش از اسلام به دوره اسلامی، نمیتوان تنها به گفتن اینکه آتشگاه ها به مساجد تبدیل شدند اکتفا کرد، بلکه این گذار نیارمند یک تئوری ست.
این نوشته کوتاه تنها میتواند طرح بحثی درین باب باشد که شاید در حد ناچیزی مورخان تاریخ مردم را سودمند افتد و نقطه عزیمت ما به بیان هایدگری، باید اعراض از رویکرد مکانیکی به زبان باشد. در پایان میتوان برای نمونه به واژه بخت اشاره کرد که در زبان اوستایی به معنای سهم فهمیده میشده است و نه چنانکه بعدها با بخت و اقبال و شانس مترادف شد. در قرن هشتم هجری کماکان میتوان ردپای مفهوم نخستین واژه بخت را در زندگی مردم دنبال نمود:
حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست
گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان
✒️امید غیاثی، دانشجوی دکتری تاریخ ایران باستان