✒️فاطمه کاملی, دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان؛ دانشگاه تهران
آرامگاه بشیر و نذیر، مقبرهی دو خاخام یا دو پیامبر یا دو سردار یهودی در حومهی شهر بهبهان، در جنوب استان خوزستان است. اطلاعات تاریخی چندانی در باب زمان زندگی بشیر و نذیر موجود نیست. اما تابلوی سازمان میراث فرهنگی، قدمت بقعهی آن را به دورهی صفوی میرساند. همچنین کتیبهای از زمان محمدشاه قاجار در بالای درب [تصویر دو]، و کتیبهای به تاریخ ربیعالاول ۱۳۳۱ هجری قمری (بهمن ۱۲۹۱ ه.ش.) در کنار درب ورودی آرامگاه وجود دارد. [تصویر سه] تا چند دههی پیش، این آرامگاه خارج از شهر واقع میشد و محلی برای گذران اوقات فراغت مردم در روزهای تعطیل بود اما در حال حاضر، این مکان در بلوار بشیرنذیر، در حاشیهی شهر بهبهان واقع است.
مردم بهبهان از گذشتههای دور به زیارت بشیر و نذیر رفته و حتی به درگاه آنها نذر میکردند. مثلاً زنان بزرگان و ثروتمندان شهر برای سلامتی خانوادهشان نذر میکردند که نان و پنیر، باقالی پخته و آجیل مشکلگشا در این محل پخش کنند. همچنین، عقیده بر این بود که اگر فردی از اعضای خانواده به سفر راه دور میرفت، روزهای شنبهی هر هفته زنان فامیل به بشیر و نذیر رفته، آش رشته درست کرده و میان حاضران تقسیم میکردند و باور داشتند مسافرشان به سلامت باز خواهد گشت. یا هرگاه پسری به سربازی فرستاده میشد مادرش عصرهای شنبه به مدت دو سال (تا برگشتن پسر) به مقبره بشیر و نذیر رفته و آش رشته و باقالی پخته پخش میکرد.
در این باره، خصوصاً خرافات مربوط به زیارت این مکان در روز شنبه به دلیل تقدس شبات نزد یهودیان جالب توجه است و شاید بازماندهی دورهای باشد که یهودیان بسیاری ساکن بهبهان بودند. امروزه نیز به باور مردم شهر، بهبهان در قدیم الایام یکی از مراکز بزرگ یهودیان بوده است.
با این حال در همان زمان هم برخی از مذهبیون بهبهان زیارت بشیر و نذیر و پخش نذری برای آنان را نهی میکردند زیرا نذر کردن مسلمانان به درگاه دو خاخام یهودی را عملی خلاف شرع میدانستند. اما مردم عامه که از بشیر و نذیر حاجت گرفته بودند، حاضر به رها کردن این عقاید نمیشدند. گرچه باور به بشیر و نذیر امروزه در میان اکثر مردم بهبهان طرفدار چندانی ندارد، اما زنان محلهی قنوات هنوز به آن معتقدند و برای ایشان نذری میآورند.
بشیر و نذیر همچنین به دلیل دوری از مرکز شهر در قدیم، محل قرارهای عاشقانهی دلدادگان و خاطرخواهانی بود که خانوادههایشان از علاقهی ایشان بیخبر بوده یا مخالف با وصلتشان بودند. در همین رابطه شعری در گویش بهبهانی وجود دارد که تا همین امروز خوانده میشود:
بشیر نذیر یادتِه او سُولی یا نَه (بشیر و نذیر را یادت هست [در] آن سال یا نه؟)
خوم و خوت بیدیم تِینا شمع و پروانَه (خودم و خودت تنها بودیم [مانند] شمع و پروانه)
سی یَیْ مُ قصه مْیگُ کنار برکَه (برای هم در کنار برکه قصه میگفتیم)
دیتِّه اَمِی و گفتِه ایسَه نَه خَسه (مادرت سر رسید و گفت: خسته نباشید!)
دِگِه جفا بِسِن دی غم دنیا چِنِن دی (دیگر جفا بس است؛ غم دنیا عجب چیزی ست)
اگه که مِت نِمیتی پَ چشمکات چِنِن دی (اگر مرا نمیخواهی پس چرا چشمک میزنی؟)
دلم میخَه که روز ۱۳ خوم و خوت دِر بشیم (دلم میخواهد که روز سیزده به در خودم و خودت برویم بیرون)
تو باغ نَم کی و نِدا کی خوما تِینا بشیم (خودمان تنها در باغ فلانی و بهمانی برویم)
بگو میَه یا که نه، ای دله فریاد میکا (بگو میآیی یا که نه؟ این دل فریاد میکند)
والا دلم میخَه بیَم اما دیما دعوا میکا (والا دلم میخواهد که بیایم اما مادرم دعوایم میکند)
همچنین دختران دم بخت اعتقاد داشتند با آمدن به این مکان، آوردن نذری و خواندن شعر زیر بختشان باز میشود:
بشير نذير وقتِ وقتشه (الآن دیگر وقت بشیر و نذیر است)
دوتَكون دَم بخت وقت تَنگشن (دختران دم بخت وقتشان تنگ است)
اعتقاد به باز شدن بخت دختران در اماکن متعلق به یهودیان در دیگر نواحی ایران نیز نمونههایی دارد. مثلاً صادق هدایت میگوید:«برای این که بخت دختر باز بشود و شوهر بکند او را میبرند به حمام جهودها» {صادق هدایت، نیرنگستان، ۲۵۳۵، جاویدان، ۳۶}
در روزهای جمعه، خصوصاً در فصل بهار، این مکان، محلی برای تفریح مردان شهر بود که از صبح با کرایهی قاطر و الاغ از شهر، خود را به آنجا رسانده و به خوردن چای و کشیدن قلیان مشغول میشدند. در آن زمان، محلی برای کرایهی زیرانداز و فروش چای و قلیان وجود داشت. همچنین، این مقبره دارای چاه، حوض و دو برکه بود که امروزه از بین رفتهاند. به علاوخ، بشیر و نذیر در سیزدهبدر هر سال محلی محبوب برای گذراندن این روز محسوب میشد.
در دو دههی اخیر بشیر و نذیر تبدیل به محلی برای برخی اوباش شهر شده بود که در آنجا به قماربازی و کشیدن قلیان و خوردن مشروبات الکلی مشغول بودند. ازسال ۱۳۹۶ تلاشهایی از سوی سازمان میراث فرهنگی برای بهبود وضع این بنا انجام شد که به جز نصب یک تابلو، ثمر دیگری نداشت [تصویر چهار] و این بنای تاریخی بدون هیچ مراقبتی هنوز هم محل برپایی بساط قلیان و... میباشد و دیوارها و زمین آن مملو از یادگاریها و خاکسترها و سریهای قلیان است. [دیگر تصاویر]
{مصاحبه با خدیجه استادیان، ۷۲ ساله؛ یدالله استادیان، ۷۸ ساله؛ حلیمه استادیان ۷۳ ساله؛ از بهبهان}