✒️ جواد مرشدلو, گروه تاریخ دانشگاه تربیتمدرس
شعله کوئین (Sholeh A. Quinn) دانشآموختۀ دانشگاه شیکاگو، دانشیار تاریخ در دانشگاه مرسد کالیفرنیا و پژوهشگر شاخص تاریخ ایران عصر صفویه (سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی) است که تاکنون چند کتاب از وی به فارسی ترجمه شده است.
تمرکز اصلی کوئین بر تاریخنگاری فارسی در دورۀ صفویه است و رسالۀ دکتری خود را نیز در همین زمینه نوشته است. نسخۀ ویراستۀ این اثر را، که در سال 2000 چاپ شد، منصور صفتگل در سال 1387 با عنوان تاریخنگاری فارسی در روزگار فرمانروایی شاه عباس اول: اندیشه، گرتهبرداری و مشروعیت در متون تاریخی عهد صفویه ترجمه کرد و انتشارات دانشگاه تهران آن را به چاپ رساند.
شاه عباس، پادشاهی که ایران را از نو ساخت کتاب دیگری است که از شعله کوئین به زبان فارسی ترجمه شده است. او همچنین ویراستار جشننامۀ پروفسور جان وودز با عنوان تاریخ و تاریخنگاری در آسیای مرکزی و خاورمیانۀ پسامغول بوده و از ایشان چندین مقاله و جستار در حوزۀ تاریخ ایران صفوی به چاپ رسیده است.
تازهترین کتاب شعله کوئین پژوهشی است با عنوان تاریخنگاری فارسی در قلمرو عثمانی، صفویان و گورگانیان که انتشارات دانشگاه کمبریج در سال 2021 منتشر کرده است. این کتاب محور گفتوگوی امروز مردمنامه است.
کوئین در پژوهش اخیر خود تاریخنگاری فارسی را از چشماندازی تطبیقی نگریسته و ضمن ردیابی روند گذار این سنت از عصر میانه به دوران جدید، سهم مورخان ایرانی را در حفظ، تداوم و بازآرایی آن بازنمایی میکند. در این کتاب که در قالب یک مقدمه، چهار فصل و یک نتیجه سازماندهی شده است ضمن آشنایی با گسترۀ وسیع و حجم چشمگیر منابع تاریخنگاری فارسی میخوانیم که چگونه مورخان فارسینویس سنت شکوفان تاریخنگاری متأخر تیموری و مکتب هرات را در گذار از دورۀ تیموری به صفوی حفظ کردند و آن را در پیوند با خاستگاهها، نگرشها و ایدئولوژیهای زمانۀ خود بازآرایی کردند.
آنچه روایت کوئین را جذابیت ویژهای میبخشد تمرکز آن بر مقطعی مهم از تاریخ دیرپای ایران است. مقطعی که از یک سو، شاهد بازآرایی مفهوم/انگارۀ جغرافیایی و فرهنگی «ایران» در قالب پادشاهی صفوی بود که آن را پیشدرآمد و زمینهساز گذار به عصر مدرن دانستهاند و از سوی دیگر، برآمدن دو امپراتوری بزرگ در همسایگیاش: دولت آلعثمان در آسیای صغیر و گورکانیان تیموریتبار (مغولان کبیر) در شبه قاره. نویسنده با دستنهادن بر جریان زنده و پویای تاریخنگاری فارسی در این مقطع از چشماندازی تطبیقی، سهم مورخان را در حفظ و گستراندن بنمایههای این سنت فرهنگی در قلمروی پهناوری از هند تا آسیای صغیر نشان میدهد.
جذابیت دیگر این روایت، پرداختن آن به این نکتۀ ظریف است که مورخان فارسینویس چگونه توانستند در مواجهه با تحول ژرفی، که در گذار سدۀ دهم/شانزدهم و یازدهم/هفدهم در ایران و پیرامون آن رخ داد، نقشی فعال و مؤثر در بازآرایی هویت فرهنگی ایرانیان ایفا کنند؛ اینکه درونمایهها، نمادها و نشانههای فرهنگی ریشهدار در روایت این مورخان چگونه بازنمایی میشدند و آنها درعین حمل ساختارهای فرهنگی یا الگوگرفتن از سنت پیشینیان چه رویارویی فعال و مبدعانهای با این نمادها و مضامین داشتند؛ سرانجام اینکه، مورخان مذکور چگونه در روزگاری که هنوز هویتها، مرزبندیها و غیریتسازی مدرن سر برنیاورده بود از زبان فارسی بهمثابۀ سپهری فرهنگی بهره گرفتند تا در سایۀ حمایت سه امپراتوری رقیب بستری برای گفتوگو، تعامل و آفرینشگری زبانی/فرهنگی برسازند.