آیین‌های نمایشی مردمان ایران - یادداشت اول

✒️محمدحسین پیوند، دانش آموخته رشته تاریخ در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران و علاقه‌مند به تئاتر و نمایش‌های ایرانی

 

شاید شناسایی اسم قدیم یک آبادی دورافتاده در کوهستان‌های مرکزی فلات ایران و حدس زدن اینکه چرا مردمان آن منطقه، آن آبادی را به این نام صدا می‌زدند، به اندازه کشف یک سند مهم در آرشیوهای جهانی، برای صورتبندی تاریخ ایران و درک ظرایف منحصربفرد آن حائز اهمیت باشد. اساساً یک روی سکه ایران‌شناسی، فرهنگ‌نگاری یا مردم‌نگاری است (اگر آن روی دیگر سکه را تاریخ‌نگاری کلاسیک یا تصحیح متون خاک خورده در آرشیوها تلقی کنیم).

 

این سبک نوین از تاریخ نگاری، مانند همیشه از تحولات تاریخ نگاری مغرب زمین نشأت گرفته و ترجمه چند درسنامه کلی از صاحب نظران این حوزه و تقلید از اسلوب و روش پژوهش محققان اروپایی در این زمینه، نمی‌تواند راهگشا یا کافی باشد (منظور تحقیق در مورد موضوعی به نام ایران).

 

همانطور که از تجربه تلخ تاریخ هنر عبرت نگرفتیم و با تکرار مکررات پژوهشگران تاریخ هنر مغرب زمین، از بدست دادن نظریه‌ای مخصوص برای تبیین تداوم فرهنگی و هنری ایران در دوران اسلامی عاجز ماندیم، اینجا هم بیم آن می‌رود که با تکرار چند قاعده و تقلید روش بر روی مورد مطالعاتی خود (ایران)، یکسر از حقیقت دور شویم و مهملات بافته شده را (به خیال خود) به عنوان مردم‌نگاری جا بزنیم و یک الگو یا شاخص اشتباه برای نسل‌های آتی به میراث بگذاریم تا ایشان هم از پس هزار و یک تقلا نتوانند به توضیحی ساده از تداوم فرهنگی ملت ایران دست پیدا کنند.

 

در یک کلام، رونق ایران‌شناسی به همان اندازه که نیازمند کار محققین روی آرشیوها و موزه‌ها و نسخ خطی است، به همان نسبت محتاج کار پژوهشگران بر روی ترسیم الگوهای زندگی و صورتبندی زوایای فکری مردمان حال حاضر ایران هم هست.

 

با این مقدمه، مولف معتقد است که اشتباه‌ترین محل کار برای پژوهشگران در حوزه مردم‌نگاری در ایران، کتابخانه‌های تخصصی و دانشگاهی و یا آرشیوهای نگهداری نسخ خطی است. در این فضاهای آکادمیک، تنها می‌توان منابع دست اول جهت تاریخ‌نگاری کلاسیک و رسمی را پیدا کرد. اینکه مردم فلان روستا چه داستانی درباره چشمه آب نزدیک امامزاده تعریف می‌کنند را در هیچ منبع مکتوبی نمی‌توان پیدا کرد؛ و از قضا، ایران عبارت است از همین داستان‌ها.

 

طی کردن راه خاکی بین دو آبادی و تماشای مزرعه‌های حصار کشیده شده و نوشیدن از آب زلال چشمه‌های اطراف و پی بردن به قواعد آبیاری زمین‌های زراعی و باغ‌های آن منطقه و صحبت کردن با افراد مسن و شنیدن لهجه و آهنگ صحبت مردم، دست کمی از یافتن گزاره تاریخی در فلان کتاب یا فلان سند ندارد.

 

اینجا هدف ایجاب می‌کند محقق از کتابخانه بیرون بیاید و طی چند سفر علمی (و در ظاهر تفریحی)، داده‌های خام خود را گردآوری کند. خواندن سنگ قبرها، آوانگاری لهجه مردم یک خطه و ضبط داستان‌هایی که آن‌ها درباره منطقه زندگی خود تعریف می‌کنند، در کنار پرسش از وجه تسمیه راه‌ها، تپه‌ها، کوه‌ها و دشت‌های اطراف، چند نمونه از کارهایی است که بزرگان دانشگاهی ما در نسل‌های قبل انجام می‌دادند (سفرهایی که مرحوم ایرج افشار با منوچهر ستوده می‌رفتند).

 

لذا در حیطه روش پژوهش، از قدما قواعد مطلوبی به ما رسیده و همین امر قدم گذاشتن در این راه را ممکن کرده است (در غیر این صورت، با ترجمه چند اثر از پیتر برک، ادوارد تامپسون، یاکوب بورکهارت و ژاک لوگوف، محققان فارسی‌زبان از مردم‌نگاری یا نگارش تاریخ فرهنگ با موضوع ایران ناتوان خواهند بود، همانطور که مورخین هنر دانشگاهی امروز نتوانستند با ترجمه آثار گامبریچ، هلن گاردنر، ریچارد اتینگهاوزن، اولگ گرابار و کریستین پرایس، تاریخ هنر ایران را براساس منطق ویژه حاکم بر تاریخ ایران صورتبندی کنند).

 

با توجه به مقدمات ذکر شده، قصد دارم در سلسله یادداشت‌هایی که به مرور زمان تقدیم مجله مردمنامه می‌شود، بخشی از زندگی مردمان ساکن فلات ایران را توصیف کنم که کمتر محققی درباره آن کار کرده است: بازی‌ها و آیین‌های نمایشی بومی. هدف چیزی نیست جز تکمیل دانسته‌هایمان درباره آنچه مردم ایران (به تبعیت از پدران و مادران خود) به آن فکر می‌کنند و انجام می‌دهند؛ که مجموعه این جهانبینی و بازتاب آن در عمل، حاوی عناصر نمایشی نیز هست.

 

مؤلف نه در مقام یک محقق کلاسیک، که در نقش یک فرد علاقه‌مند به نمایش‌های ایرانی در این راه قدم گذاشته و ادعای تألیف روش پژوهش نوینی در این حوزه ندارد. با این وجود، امید دارم با به کار بستن اندک دانشی در زمینه علوم نمایشی و اسطوره‌های ایرانی و بررسی متون مهم این حوزه و با صورتبندی دقیق نحوه بازی شدن نمایش‌های محلی در ایران، از تکرار گزاره‌های نادرست ایران‌شناسان و شرق‌شناسان و مورخان تئاتر (پژوهشگران غربی) اجتناب کنم. در این راه، از نقدها و نقطه نظرات مخاطبان فرهیخته مردمنامه استقبال خواهم کرد و در کمال مسرت و خشنودی آن نظرات را در تکمیل طرح خود به کار خواهم بست.

 

 

یادداشت اول:

آیین‌های نمایشی نوروز

 

مقدمه:

آیین‌های نمایشی نوروز، به مجموعه بازی‌های نمایشی مرسوم در فرهنگ زندگی مردمان فلات ایران اطلاق می‌شود که در ارتباط با گاهشماری، حساب زمان، رخداد نوروز (آغاز اعتدال ربیعی) و پیدایش فصل بهار هستند و در روزهایی مشخص، توسط مردم آبادی‌های چهارگوشه ایران بازی می‌شوند.

 

این بازی‌ها، علاوه بر اینکه سرشار از عناصر نمایشی هستند، ریشه در باورهای عامیانه و در برخی موارد ریشه در اساطیر زردشتی دارند. مجموعه این نمایش‌ها از نیمه‌های فصل زمستان آغاز شده و تا پایان سیزدهم فروردین که اختتامیة برگزاری جشن‌هاست، ادامه پیدا می‌کنند. «کوسه برنشین» و «میرنوروزی» شناخته شده‌ترین بازی‌های نمایشی نوروزی به حساب می‌آیند.

 

 

با یادداشت محمد قزوینی در شمارة سوم مجلة یادگار در آبان ماه 1323 شمسی، پژوهش درباب نمایش‌های ایرانی به طور عام، و همچنین آیین‌های نمایشی نوروزی به طور خاص، شروع شد. محمد قزوینی با استناد به متون تاریخی و ادبی و همچنین توصیفات دوستان موثق خود که از نزدیک شاهد برگزاری نمایش‌هایی در ایام نوروز بودند، توانست برای اولین بار در شماره‌های 3 و 10 مجله یادگار از نمایش «میرنوروزی» و مرسومات و شکل و قاعده و نحوة اجرا شدن آن مطالبی ارائه کند.

 

غزلی از حافظ، تاریخ جهانگشای جوینی، تذکرة دولتشاه سمرقندی و همچنین کتاب «المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الاثار» تألیف مورخ مصری احمدبن علی مقریزی، چهار گواه تاریخی و چهار استناد محمد قزوینی برای توصیف و تشریح نمایش «میرنوروزی» بودند.

 

پس از این یادداشت‌ها، کتاب «بنیادهای نمایش در ایران» از ابوالقاسم جنتی عطایی در سال 1333 و «نمایش در ایران» اثر بهرام بیضایی در سال 1344 شمسی منتشر می‌شود. بیضایی در کتاب نمایش در ایران، از روزگار باستان تا روزگار معاصر، فرگشت‌ها و دگرگونی‌های جریان نمایش‌های سنتی ایرانی را مورد مطالعه قرار می‌دهد. پژوهش او مهم‌ترین و معتبرترین معارف را در زمینه نمایش‌های ایرانی تولید کرده است.

 

بهرام بیضایی برای اولین بار در کتاب نمایش در ایران، آثار ابوریحان بیرونی و همچنین گونه‌ای نوشتاری موسوم به عجایب‌نامه نویسی را به نمایندگی کتاب «عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات» زکریای قزوینی، به همراه گزارش تاریخ نگاران یونانی مثل هرودت به عنوان شواهد تاریخی برای ترسیم ویژگی‌های آیین‌های نمایشی ایرانی که بازی‌های نوروزی مثل «میرنوروزی» یا «جشنواره شاه کشی» یا «کوسه برنشین» هم شامل آن می‌شود، مورد استفاده قرار داده است.

 

پس از این کتاب، تنها توصیفات و مشاهدات میدانی پژوهشگران، در موضوع نمایش ایرانی و به طور خاص، بازی‌ها و نمایش‌های نوروزی، حائز توجه و اهمیت هستند. غیر از این مورد، نوشتجات ایشان همگی به نوعی تکرار یافته‌ها و معارف تولید شده در پژوهش‌های قبلی محسوب می‌شود.

 

  در ادامه (یادداشت دوم)، موضوع جایگاه نوروز نزد ایرانیان و اهمیت گاهشماری در زندگی مردمان دوران باستان را بررسی خواهیم کرد تا درگاه ورود به بحث را آماده کنیم.