
هنگامی که رؤسای دولت و ملت در آغاز مشروطیت قرار را بر انتخاب نمایندگان طبقات گذاردند، با مسئله ردهبندی و تعیین سلسلهمراتب طبقات اجتماعی، که کاری بس دشوار است، روبه رو شدند. از یک سو، باید تا حد امکان یک ردهبندی کلی به دست میدادند و از ورود به جزئیات سلسلهمراتب طبقاتی چشم میپوشیدند و از سوی دیگر، باید ترتیبی میدادند که ردهبندی آنها همۀ طبقات و قشرها و ردههای جزء هر طبقه را دربرگیرد؛ یعنی جامع اخیار و مانع اغیار باشد. با آنکه ردهبندی نمایندگان مجلس اول به طبقات ششگانه به طور کلی مورد گفت وگو نیست، لکن از نظر ترکیب و عناوین طبقات اجتماعی در اواخر دوره قاجاریه و نیز از نظر مفاهیم طبقات اجتماعی چنانکه در وجدان و ضمیر مردمان آن زمان جریان داشته، ابهامات و تناقضاتی دارد.
در ۲۹ شوال ۱۲۲۸ ق/ ۲۵ اكتبر ۱۸۱۳ م، در پى ده سال دفاع ایران در مقابل قواى روسیه علیه هجوم آنان به قفقاز، موافقتنامهاى میان میرزا ابوالحسنخان ایلچى و ژنرال روتیشچوف به امضا رسید كه از آن زمان تا كنون، در آثار محققان و نویسندگان تاریخ معاصر ایران، همواره و بى هیچ تردیدى، به عنوان عهدنامهاى قطعى میان ایران و روسیه معرفى شده است، اما به رغم چنین باور ریشهدارى واقعیت آن است كه موافقتنامۀ گلستان از منظر مقامات قاجارى آن روزگار، چه فتحعلىشاه و چه عباس میرزا، موافقتنامهاى براى توقف جنگ میان ایران و روسیه بود، نه عهدنامهاى قطعى. چه شد كه این موافقتنامه به صورت عهدنامهای دائمی تفسیر شد و به جداشدن دائمی بخشی از خاك ایران منجر شد؟
کرمانشاه در اواخر قرن نوزدهم و در آستانۀ قرن بیستم، حدود هفتاد هزار نفر جمعیت داشت. در این ایام، جمعی در حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ یهودی در آن زندگی می کردند. از این میان، پنجاه نفر بازرگانان یهودی بودند که از بغداد به کرمانشاه مهاجرت کرده بودند. هشتاد کلدانی مسیحی نیز در شهر ساکن بودند. بافت اصلی جمعیت شهر در این روزگاران، تابع نیروهای ایلی بود و جمعیت عمدهای از آن به مجموعه ای از ایلات کرد مانند کلهر، گوران، سنجابی، زنگنه و کلیایی وابسته بود. میتوان در این فضا غلبۀ ذهنیت ایلیاتی را حس کرد که در پیوند با خاندانهای حاکم قجری و نیروهای مذهبی سنتگرا انسجام یافته بود. این نیروها، هر گونه تحول و جنبش اجتماعی نوین را که در تعارض با منزلت اجتماعی و منافع اقتصادی خود می دیدند برنمیتافتند.
در قسمت نخست این مقاله، که در شمارۀ قبلی مردم نامه منتشر شد، نسبت آخوندزاده را با آثار کودکانه دوستان و اطرافیانش مرور کردیم و دیدیم که او دربارۀ آثار ادبیات کودک پوشکین، میرزا شفیع واضح، شیخالاسلام حسینزاده، حکیمباشی کاشانی، جلالالدینمیرزا، مستشارالدوله و رشید آخوندزاده چه موضعگیری یا برخوردی داشته است. در این مقاله به عنوان بخش پایانی، جایگاه مخاطبان کودک و نوجوان را در آثار شخص میرزا فتحعلی آخوندزاده مرور خواهیم کرد تا مشخصاً بدانیم او چه کارنامهای در زمینۀ ادبیات کودک و نوجوان داشته است. پیش از این کار، ضروری است کارنامه نویسندگی او را متناسب با رویکرد خود مرور کنیم.
ورود قهوه به عثمانی از طریق عربستان صورت گرفت و از عثمانی نیز به ایران و اروپا وارد شد. برخورد مردم، علما و حاکمان با قهوه و قهوهخانه در عثمانی و ایران با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. قهوهخانهها به عنوان یکی از مهمترین نهادهای مدنی مدرن جایگاه مهمی در اجتماعی شدن مردم دو کشور ایفا کردهاند. قهوهخانهها با معماری و امکانات ساده در داخل شهرها یا خارج از شهرها و روستاها، به عنوان محل تجمع مردان برای نوشیدن قهوه و بعدها چای و نیز کشیدن قلیان و خوردن بعضی غذاهای ساده و از همه مهمتر شنیدن اخبار شهر و روستا گسترش یافت. رفتهرفته قهوهخانهها به یکی از نهادهای مدنی تبدیل شد که در آن شعرخوانی و به خصوص شاهنامهخوانی و اخبار و مباحث سیاسی رواج پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۵ ، اقدامات دولت برای ممنوعیت کشت و مصرف تریاک پیرمرد هفتادسالۀ معتادی را در اصفهان بسیار نگران کرد. او نامۀ مفصلی به احمد قوام (قوام السلطنه)، نخست وزیر وقت، نوشت و دلنگرانی های خود دربارۀ این تصمیم دولت را با وی در میان نهاد و خواستار لغو قانون مبارزه با تریاک یا مستثنی کردن امثال او از این قانون شد. نامۀ مفصل او که در گنجینۀ سازمان اسناد ملی نگهداری میشود، دارای دادههای جدی و غیرجدی زیادی است که از قلم و ذهن افراد معتاد تراوش میکند. بازنویسی و انعکاس آن نامه، ما را به دنیای فکری و دغدغههای معتادی هفتادساله مربوط به حدود هشتاد سال پیش میبرد.
سهراب یزدانی را از چند جهت میتوان چهرۀ متمایزی در میان نسل اخیر مورخان ایرانی انگاشت. او برنامۀ پژوهشی معینی را در طول چند دهه پی گرفته که دستاورد آن در قالب هفت کتاب به بازار عرضه شده است. او نگاه مشخصی را در تاریخپژوهی نمایندگی میکند و روایتش از تاریخ معاصر را میتوان نقدی بر رویکرد غالب در این حوزه دانست که بیشتر از چشمانداز دولت و نخبگان فرادست جلوه یافته است. همچنین، با وجود اینکه رسالۀ دکتریاش را در زمینهای کمابیش متفاوت -جامعهشناسی سیاسی- نوشته است، دلبستگی آشکارش به تاریخ او را به عنوان پژوهشگری معیار در این حوزه برکشیده است.
تاریخنگاران و دیگر نویسندگان به روشهایی متفاوت از آلبومها و عکسهای خانوادگی استفاده میکنند. با تحلیل بصری و استفاده از روشهای ملهم از روانکاوی، برخی از پژوهشگران از عکسها برای واشکافی مناسبات بین اعضای خانواده بهره میبرند. ولی من استفاده از روشهای تاریخنگاران «اشیا روزمره» را پربارتر یافتهام ... عکس، به ویژه عکسهای خانوادگی، به قول شری ترکل، اشیایی «خاطره برانگیز» هستد و جداییناپذیری اندیشه و احساس را در رابطه ما با اشیا برمینمایند.
آنچه «تاریخ معماری مردم» یا «تاریخ مردم در معماری» را از دیگر اقسام تاریخ معماری ممتاز میکند ویژگیای در موضوع، یا ویژگیای در روش نیست؛ بلکه ویژگیای در دیدگاه است. در نگاهی وسیعتر، میتوان معماری را افزون بر محصول معماری، به عاملان معماری و مسیر معماری و همۀ ساز و کارهای مربوط به آن اطلاق کرد. مقصود از معماری مردم جستنِ عکس مردم و رنگ مردم در هر معماریای است...در سخن مولانا شواهد بسیاری از بناهای عوام یا زندگی عوام در بناها هست؛ از جمله خانه و مسجد.
کارگران هندی صنعت نفت ایران، نزدیک به نیم قرن شکلهای گونهگون کاری را تجربه کردند. آنان با استخدام اجباری به عنوان کارگر متعهد خدمت در زمان جنگ، کارگر آزاد روزمزد و یا کارگر استخدام شده با قراردادهای جمعی شکل گرفته بر اساس قوانین کار مستعمراتی، در صنعت نفت ایران جای گرفتند. با حفظ پسزمینه استعماری، هدف این پژوهش جز این نیست که گزارشی از کارنامه و زمانه این کارگران به دست دهد. اینکه بود و باششان، کار و زندگیشان چگونه بود و قبول و رد جامعه میزبان را چگونه برتافتند.
آثار تناولی شامل چند موضوع است که وی آنها را - که تقریبا در همه آثارش مشترکند- در این بسترها به نمایش میگذارد. از آثاری که تناولی در ساخت و به تصویر کشیدن آن تلاشهایی کرده و آثاری را درباره آن خلق کرده، شیر است؛ که گاهی تنها و گاهی همراه با خورشید به کار رفته است. وی از این نماد یا به عبارتی دیگر از این عنصر تصویری در آثار مختلف تجسمی بهره برده است. شیر در فرهنگ و تاریخ ایران نقش بسیار پررنگی دارد. تصویر ۸ [بالا] یادآور شیرهای سنگی بختیاری است.
جنبش مشروطه زمینه انتشار جراید تخصصی طنز را در ایران فراهم کرد. پنج ماه پس از صدور فرمان مشروطیت، طنزنامه آذربایجان (بهمن ۱۲۸۵- آبان ۱۲۸۶ش.) منتشر شد که حامیاش ستارخان بود و الگویش طنزنامه مشهور ملانصرالدین (۱۳۱۰-۱۲۸۵ش.) که آن سالها در تفلیس منتشر میشد.مهمترین مانع طنزنامهها سانسور بود و طنزپردازان مجبور بودند همواره دست به عصا حرکت کنند. علیرغم محدودیتهایی مانند سانسور، طنزنامهها علاوه بر ایجاد انبساط خاطر، تاثیر عینی قابل توجهی در جامعه داشتند.
سرقت به شکلهای مختلف و با روشها و شیوههای متفاوتی انجام میشد. در واقع، سارقان برای ارتکاب سرقت روشهای جدیدی اتخاذ میکردند و از آنجا که تکرار یک شیوه موجب آگاهی مردم و ناکارآمدی آن میشد، در طول تاریخ اسلام، تنوع و گوناگونی شیوههای سرقت دیده میشود. در دزدیهای شهری، دزدی و سرقت از مغازهها و دکاکین از شایعترین نمونههای سرقت در ایران و جهان اسلام محسوب میشد... برخی از دکان دارها، برای ممانعت از سرقت، شب را در دکان خود سپری می کردند.