خوانشی انتقادی بر برنامۀ درسی جدید رشتۀ تاریخ در دورۀ کارشناسی

✒️ سمیه عباسی، دانش آموختۀ دکترای تخصصی تاریخ ایران - دانشگاه تربیت مدرس

 

 

برنامۀ درسی جدید رشتۀ تاریخ بعد از حدود 27 سال مورد بازبینی و تغییرات قرار گرفته است. بدون شک از منظر گذر زمانی این تغییرات ضرروی و حتی دیرهنگام بوده است. در سالهای اخیر انتقاداتی به برنامۀ پیشین از سوی اساتید نام آشنای رشتۀ تاریخ نیز در سخنرانی‌ها و مقالات ایشان بازتاب داشته است. به عنوان مثال عدم کاربردی بودن دروس و داده محور بودن آنها و نبود واحدهای آموزشی که بتواند دانشجو را مجهز به علوم کمکی نماید از جملۀ آنها بوده است.

 

برخی از اساتید منتقد اکنون خود از طراحان این برنامۀ جدید بوده‌اند. همان گونه که متولیان برنامۀ قبلی بر محدویت‌هایی کلان و عدم استقبال اساتید گروه‌های علمی از تغییرات گسترده در آن برنامه پیشین اذعان دارند (به بخش‌هایی از این دیدگاه‌ها در مقالۀ «تاریخ میان رشته‌ای و جایگاه آن در پژوهش‌های تاریخی» که آمادۀ انتشار در مجلۀ تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا» است مراجعه نمایید)، باید دید که این موانع به چه میزان در تغییرات جدید نیز تاثیرگذار بوده است.

 

قبل از آنکه به برنامه و خوانش انتقادی آن در این نوشتار پرداخته شود، بهتر آن است که وزن حضور اساتید هر گروه علمی را بر اساس نام هایی که درج شده است، مورد بررسی قرار داد.

 

طبق لیست اعلامی منهای اعضای کارگروه اصلی، 85 نفر از اساتید در شکل‌گیری این برنامه، نظر مشورتی و ارائه ایده داشته‌اندکه در بین آنها بیشترین وزن به ترتیب حضور استاد؛ مرتبط با پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تعداد ده نفر و دانشگاه الزهرا با هفت نفر و دانشگاه شهید بهشتی با تعداد شش نفر است.

 

در این آمار کلی همچنین برتری حضور اساتید هیئت علمی دانشگاه‌های مرتبط با تهران نیز مشهود است. و همچنین از منظر حضور زنان، نیز صرفاً نه نفر از خانم‌های هیئت علمی مورد مشورت بوده‌اند.

 

اما خود برنامۀ درسی؛ همان‌گونه که در یادداشت امید غیاثی هم اذعان شده بود و البته آن را باید مرتبط با کلیت نظام آموزشی بعد از انقلاب دانست، رشتۀ تاریخ نیز به مانند تمام رشته‌های دانشگاهی ایران در بخش دروس عمومی مبتلا به دروسی ایدئولوژیک محور و بدون کاربرد است که به صراحت خروجی آن فقط پر کردن وقت دانشجو با مباحثی است که هیچ دستاورد مشخصی ندارد.

 

البته و متاسفانه این معضل ایدئولوژیک بودن در رشته‌های علوم انسانی، در بخش تخصصی و اهداف هم به شدت وجود دارد. به خط اول همین دفترچه برنامه درسی در بخش مقدمه نگاه کنید! برنامه‌ریزان درسی «تحول همه جانبه و بنیادی» در رشتۀ تاریخ را در گرو رسیدن «به نظام معرفتی و نو و دین محور در حوزۀ تاریخ نگری و تاریخ نگاری» می دانند!

 

در خط‌های بعدی به صراحت از بومی سازی رشتۀ تاریخ صحبت شده است که می‌توان آن را برنامۀ مشخص در چهارچوب اسلامی کردن علوم انسانی دانست.یعنی این برنامۀ درسی پیش از آنکه در خدمت کاربردی نمودن علوم تاریخ برای جامعۀ دانشگاهی باشد و خروجی مفید آن برای جامعه باشد، دنبال پیاده‌سازی تزی است که خود بسیار قابل نقد است و افسوس که عالمان و اساتید دانشگاهی به جای نقد این ایده غیر کاربردی، عامل اجرای طرحی می شوند که با روح علم‌محوری در تضاد است!

 

بله در تضاد است چون ساحت علم؛ ساحت جهان شمول است و خود خاص‌پنداری و ایرانی کردن و اسلامی کردن را بر نمی‌تابد. ساحت علم ساحت نقد و تولید محتوای مبتنی بر نقد است. و هر ایده و برنامه ای که مانع‌تراشی در این مسیر انجام دهد، ضد علم محسوب می‌شود.

 

اسلامی کردن علوم انسانی و گنجاندن درسی با نام «تاریخ در قرآن»که بعید می‌دانم رویکرد انتقادی برآن بتوان داشت، بدون شک نه به علم دانشجویان نه به ایمان آنها کمکی نخواهد کرد! و باید منتظر چالش‌های مرتبط با این درس در گروه‌های علمی تاریخی بود! چون نه نسل جدید آن نسل پذیرای پیشین است و نه مدعیان توان پاسخ‌گویی علمی به دیدگاه‌های انتقادی در حوزۀ مباحث دینی را دارند. بن بست جامعۀ امروز مدعای این دیدگاه است.

 

در بخش دروس تخصصی که هدف اصلی بررسی این نوشتار است، به مانند برنامۀ قبلی با سه گروه دروس پایه، تخصصی و اختیاری مواجه هستیم. متاسفانه همچنان اطلاعات‌محور بودن بر این برنامه درسی حاکم است. و دروس کاربردی دارای واحدهای کمی هستند.

 

به عنوان مثال شکل‌گیری مهارت تحقیقی و پژوهشی آن هم برای دانشجوی کارشناسی را نمی‌توان صرفاً با 2 واحد درسی و 48 ساعت کار به نتیجه مطلوب رساند. از این مثال‌ها بسیار است به عنوان نمونه می‌توان به درس«روش‌ها و فنون آموزش و فراگیری تاریخ» و «تاریخ و مطالعات بین رشته‌ای» نیز اشاره کرد.

 

به صراحت می‌توان گفت برخی از این دروس، صرفاً طراحی شده‌اند که باشند. اگر نه چگونه می‌توان در2 واحد درسی تمام سر فصل‌هایی که در ارتباط با تاریخ و مطالعات بین رشته‌ای بیان شده است را تدریس کرد.

 

بهتر آن بود که طراحان اکنون که دنبال تحول و تغییر بنیادین هستند و البته بومی سازی علوم انسانی! و از آنجا که بخشی از این مسیر به شناخت دیگر شاخه‌های علوم مرتبط است، به جای این همه دروس اطلاعات‌محور غیر‌کابردی ، دانشجویان را در واحدهای متعدد و بیشتر و البته با تعامل با دیگر گروه‌های علمی به یادگیری موثرتر علومی چون جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و اقتصاد و...سوق می‌دادند.

 

حتما منتقدین می گویند که در بخشی از دروس اختیاری این مباحث گنجانده شده است. بله در برنامه پیشین هم بود و البته که آن زمان هم چندان به جد گرفته نمی‌شد! چون اغلب از سوی اساتید غیرمتخصص تدریس می‌گردید و جزء انتخاب‌های آخر دانشجویان بود.

 

وضعیت اسفناک مطالعات میان رشته‌ای در تاریخ آکادمیک ما عیان است و به واقع به جز معدود اساتیدی که کارهایی در این زمینه دارند، بیشتر گروههای علمی و اساتید آن شناخت جامعی از این مباحث ندارند و پرسش این است دقیقا این همه سر‌فصلی که هر یک نیاز به سال‌ها تحقیق و ممارست پژوهشی دارد را چگونه می‌خواهند در 2 واحد درسی به نام تاریخ و مطالعات میان رشته‌ای به دانشجوی خود بیاموزند؟ آن هم کسانی که خود شناخت آنچنانی ندارند؟!

 

این عدم مهارت بدون شک در تدریس درسی چون «تاریخ و رسانه» و«کاربرد رایانه و فناوری‌های جدید در تاریخ» نیز مشکل‌ساز خواهد شد. به قاطعیت حدود 80 درصد اساتید دانشگاهی رشتۀ تاریخ ایران نه در فضای مجازی هستند، و نه آشنایی با نرم افزارهای رسانه‌ای دارند.

 

آنها در برج عاج خود نشسته‌اند و نیازی به بودن در اجتماعی بزرگ‌تر از محیط علمی خود را احساس نمی‌کنند. این واحد‌های درسی هم سرفصل‌های آن در بخشی بیشتر از آنکه به رسانه‌های جدید بپردازد به رسانه‌هایی توجه داشته است که تقریباً در سپهر عمومی در حال کم رنگ شد هستند.

 

برنامه جدید درسی دنبال کاربردی نمودن رشتۀ تاریخ برای اشتغال‌آفرینی دانشجویان است. همین واحد‌های درسی می‌تواند به جای توجه بیشتر به نقد و چگونگی کاربرد تاریخ در رسانه‌های سنتی، به چگونگی استفاده از حوزه بلاکچین و هوش مصنوعی برای کاربردی نمودن تاریخ برای ایجاد اشتغال دانشجویان توجه نماید.

 

به عنوان مثال چگونگی ساخت NFT و تصویر‌سازی رویدادهای تاریخی با هوش مصنوعی بهتر از هر روش دیگری می‌تواند در معرفی تاریخ و فرهنگ آن در سطح جهانی موثر باشد. و نیازمند مهارتی است که متاسفانه اکنون در گروه‌های علمی ما وجود ندارد. و احساس می‌شود در قسمت‌هایی از سر فصل که به تولید محتوا توجه کرده است، این موضوع مهم و به روز مغفول مانده و امید که از متخصصین این حوزه استفاده گردد.

 

در بالا اشاره کردم، که گروه تاریخ الزهرا به عنوان بزرگ‌ترین دانشگاه زنان خاورمیانه با هفت نفر عضو هیئت علمی، دومین گروه برتر از منظر دادن مشورت و ایده برای باز نویسی این برنامه درسی بوده‌اند و همچنین نه نفر از زنان هیئت علمی در این مهم همراه کار گروه بوده‌اند.

 

پرسش آن است که چرا مسالۀ زنان و تاریخ زنان حتی به عنوان یک درس اختیاری جایگاهی در این برنامه درسی ندارد و چرا این افراد که بیشتر با مسالۀ زنان در ارتباط هستند به این مهم نپرداخته‌اند و هم دست با«فراموشی جمعی زنان در تاریخ»شده‌اند؟ نمی‌دانم شاید هم پرداخته‌اند و پیشنهادشان در محلی از اعراب قرار نگرفته است.

 

از دیگر معایب این برنامه درسی که باز هم تاکید بر اطلاعات‌محور بودن آن می‌کنم، گنجاندن مباحث بسیار در درس‌های 2 واحدی است، به عنوان مثال درس«تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران» و سر فصل‌های آن را در نظر بگیرید. هر کدام از این سر فصل‌ها خود بحثی مفصل را می طلبد و البته فضای باز علمی برای طرح مباحث. و به ویژه توانایی دسترسی دانشجو به اسناد مرتبط. به نظر می رسد آرمان‌گرایی خاصی بر برخی از درس‌ها و طراحی آنها حاکم بوده است. اگر نه در واقعیت نه هیچ استادی و نه هیچ دانشجویی توان این همه ارائه و یادگیری اطلاعات را ندارد.

 

جای‌گیری برخی دروس مهم در حوزۀ واحدهای اختیاری نیز پرسش برانگیز است. به عنوان مثال درسی چون «نقد متون در مطالعات تاریخی» و «شناخت و نقد منابع و مآخذ تاریخی» را باید دروسی تخصصی و پایه محسوب داشت و نه اختیاری که ممکن است مورد انتخاب دانشجویان نباشد. در حالی که از ضرروریات مهم دانش تاریخی توانایی شناخت و نقد متون تاریخی است.

 

منهای معایب بسیار این برنامه درسی، البته باید قدردان زحمات انجام شده که حتماً با محدودیت‌ها و موانعی نیز همراه بوده است، بود و برنامه ریزی دروسی چون «تاریخ و باستان شناسی» ، «تاریخ شفاهی»،«سند پژوهشی و مطالعات آرشیوی« و «موزه داری و گردشگری تاریخی» را از نقاط قوت این برنامه محسوب داشت. به شرط آنکه به صورت کاربردی و با استفاده از نیروهای متخصص به دانشجویان عرضه گردد.

 

در جمع‌بندی نوشتار ذکر این نکته ضرروی است که همچنان بزرگ‌ترین مشکل این برنامه درسی، ایدئولوژیک بودن و اطلاعات‌محوری آن، جای‌گیری نادرست برخی دروس در بخش‌های تخصصی، پایه و اختیاری، حجم نامنتاسب سر فصل‌ها با میزان واحدها و ساعات تدریس و البته مغفول ماندن حوزه هایی چون تاریخ زنان را باید دانست.

 

همچین بیان این نکته نیز لازم است، که این نوشتار با تکیه بر بررسی همین دفترچه استوار بوده است و بدون شک پاسخگویی متولیان در گذر از برخی از شبهات موثر خواهد بود.