نامهٔ شاه‌عباس اول به پاپ کلمنت هشتم

✒️فریما دستیار، مدیر رادیو مردمنامه و دانشجوی تاریخ، گرایش ایران اسلامی

 

 

اطلاعات سند:

۲۹.۵.۱۶۰۴-۱۱.۶.۱۶۰۳/تاریخ:  ۱۰۱۲

این سند تاریخ ندارد. تاریخ سند از سمت ناشر پیشنهاد شده  است.

نوع سند: نامه

مقوله: مکاتبات

خط: نستعلیق

محل نگهداری: Arcivio di Vaticano

تعداد صفحات: ۳ صفحه

 

 

مقدمه:

شاه عباس اول، ملقب به شاه عباس بزرگ یا کبیر، پنجمین شاهنشاه ایران از دودمان صفوی و شاید‌ بتوان گفت نامدارترین فرمانروای این سلسله بود. او از سال ۹۹۶ق تا زمان مرگش، بیش از ۴۱سال بر ایران حکومت کرد. شاید یکی از دلایل شهرت عالمگیر این پادشاه برقراری روابط دوستانه با دول اروپایی بنا بر اهداف سیاسی و تجاری بوده باشد.

 

منازعات سیاسی-نظامی با دولت عثمانی ایرانیان و دولت‌های مسیحی اروپایی را در مواجهه با دشمنی مشترک قرار داد که با یاری یکدیگر کور سوی امیدی برای مقابله با او یافته بودند. با تشکیل حکومت صفویه (۹۰۷ ق) سرزمین ایران بعد از قرن‌ها فرمانروایی بیگانگان دوباره به کشوری قدرتمند و مستقل در شرق بدل شد.

 

یکی از ویژگی‌های دوران سلطنت شاه عباس اول شروع مناسبات دائمی و با ثبات دیپلماسی و تجاری بین ایران و اروپا بود. ایران تا پیش از این روابط محتاطانه‌ای با دولت‌های غیرمسلمان برقرار می‌کرد. پس از روی کار آمدن شاه عباس یکی از اقدامات هوشمندانه او تلاش بر برقراری امنیت تجاری برای دیپلمات‌ها و بازرگانان اروپایی بود.

 

 در اکثر آثار این دست از افراد که از ایران این دوره بازدید کرده اند به این امنیت و آسودگی خاطر اشاره شده است. در سند حاضر ما شاهد این امر هستیم که شاه عباس تلاش می‌کند با نهایت احترامات با بالاترین مقام کلیسای کاتولیک یعنی پاپ مکاتبه کند و بدین ترتیب روابط حسنه‌ای را پی‌ریزی نماید.

 

شرح سند:

چنانچه از محتوای نامه برمی‌آید ایلچیانی که مأمور نامه‌رسانی به دربار ایران بوده‌اند فرانسیس کوسته و دیاوکو دمرنده نام داشته‌اند و نامه‌ٔ حاضر در پاسخ به درخواست دوستی و مودّت پاپ از طرف شاه عباس ارسال شده است. در جایی از این نامه تأکید شده است که: «در زمان پیش هرگز میانه پادشاهان ایران و سلاطین فرنگستان طریقه بازگشت نبوده و با یکدیگر الفت و آشنایی ننموده‌اند به‌جهت آنکه دوستی ایشان در دل ما اثر کرده بود پیش از آنکه از جانب ایشان  اشعاری شود و اظهار محبت و دوستی نمایند نواب همایون ما باعث و بانی این امر شده فتح ابواب مراسله و دوستی کرده ایلچی به خدمت شریف فرستادیم، حالا که ایشان از دل و جان دوست و معتقد ما شده اظهار دوستی و محبّت کرده اند ما نیز بیش از پیش دوست ایشانیم و می‌خواهیم که همیشه میانه ما و حضرات پادشاهان فرنگیه قواعد الفت و آشنایی و روابط خصوصیّت و دوستی مرعی و مسکوک بوده باشد و روز به روز دوستی ما و ایشان زیاده گردد و همواره ابواب آمد و شد طبقه مسیحیه به این دیار مفتوح بوده باشد.»

 

 

 

در بخشی از این نامه اشاره شده است که تا پیش از این ارتباطی میان فرنگستان و ایران برقرار نبوده و به‌گونه‌ای شاه عباس خود را آغازکننده این روابط دانسته است. این در حالی است که ما می‌دانیم در دوران پیش ازصفویه، حتی اگر نخواهیم -ایلخانان مغول را پادشاهان ایران به حساب بیاوریم -که به عقیده راقم این سطور چنین برداشتی درست نمی باشد- روابط با دول خارجه در دوران آق‌قویونلوها با جدیّت پیگیری می‌شد. بسیاری از سفیران ونیزی، ژنی و جنوآیی که در ابتدای تاج‌گذاری و سلطنت شاه اسماعیل اول در ایران حضور داشته‌اند در حقیقت برای پیگیری یا برقراری عهدنامه‌های مودّت با آق‌قویونلوها به ایران آمده بودند و پس از فروپاشی آن سلسله، درصدد برقراری ارتباط با شاه جدید برآمدند.

 

بعید به نظر می رسد که شاه عباس در این زمان از چنین حقایق تاریخی بی اطلاع بوده باشد. بنابراین احتمال می‌رود که شاه یا بنا بر قصد می‌خواسته تلاش‌های دیگران را کوچک و بی‌اهمیت شمرده و برنامه‌ و نیت خود را در بالای دیگران قرار دهد یا چنین منظور داشته که به طرف مقابل به فهماند که به دنبال چیزی بیش از آن است که در دوران سلاطین گذشته برقرار بوده است.

 

در ادامه این‌گونه نوشته‌اند که: «بر ما ظاهر است که آن پادشاه عالیجاه بزرگ و سرور جمیع سلاطین مسیحیه‌اند و به جهت فضل و کمال و شوکت و بزرگی که در میان سلاطین فرنگیه دارند همگی پادشاهان مسیحیه آن سلطان مسند شریعت عیسوی را دوست دارند و اطاعت می نمایند. ما نیز بیشتر ازیشان آن حضرت را بزرگ میدانیم و دوست اوییم و اصلا از رضا و صلاح آن حضرت تجاوزی نداریم.»

 

بدیهی است که شاه عباس اول در جهت اهداف و برنامه‌های طولانی مدت خود برای ارتباط دوستانه با دول اروپایی از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد؛ اون همچنین در سطور بعد به پاپ اطمینان می دهد که شرایط مسیحیان در ایران بسیار مساعد است و با آنان در کمال احترام رفتار می‌شود.

 

«در اعزاز و احترام جماعت کرستان( کریستین/ مسیحی)  و رعایت و مراقبت طبقه مسیحیه که بممالک محروسه تردد  و آمد و شد می‌نمایند دقیقه‌ای فروگذاشت نمی‌فرماییم و جماعت کرستان که در این ولایت هستند همگی به فراغت خاطر در معابد خود به طاعت و عبادت حضرت پروردگار عالمیان مشغول‌اند و حرمت و عزّت ایشان بیشتر از مردم خود می‌داریم یحتمل که حقیقت این حال از تجار و مترددین فرنگیه به سمع شریف رسیده باشد و ایلچی نیز که ملازمت عالی می رسد معروض خواهد داشت که نواب همایون ما چه مقدار رعایت جانب مسیحیه می فرماییم.»

 

همانطور که پیشتر اشاره شد، شاه عباس تلاش می کرد تا در نواحی مختلف ایران اسباب آسایش مسیحیان را فراهم آورد. از این سطور مشخص می شود که تلاش می شده تا در جای‌جای مملکت اطلاع و آگاهی‌رسانی صورت گیرد که مسیحیان از اهل کتاب هستند و خدای یکتا را پرستش می‌کنند و تنها تفاوت آن‌ها با مسلمانان در پیامبر و کتاب آسمانی ایشان است.

 

می‌دانیم که در مورد یهودیان یا سایر پرستندگان دین الهی چنین سیاست‌هایی از طرف حکومت اعمال نمی‌شد چه بسا آسایش و امنیت مسیحیان ایرانی نیز به اندازه بیگانگانی که برای تجارت و یا مسائل سیاسی در رفت و آمد بودند نبوده باشد. با نگاهی گذرا به گزارش‌های اروپاییانی که در ایران دورۀ شاه عباس در رفت و آمد بودند می‌توان پی برد که مدعیات شاه در این نامه تا چه اندازه قابل استناد است.

 

اروپاییان به محض عبور از خاک عثمانی و ورود به ایران احساس زندانیانی را داشتند که گویی از بند رها شده اند. چه در اجتماع و چه در بالاترین سطوح اداری با آن ها به احترام و شایستگی رفتار می‌شد و حتی دفعاتی نیز بود که شاه سفیران دول اروپایی را در مجالس بالاتر از سفیر عثمانی و در کنار خوپ می‌نشاند.

 

در این نامه همچنین به اعضای فرقۀ پادریه که مدتی در ایران به سر می بردند اشاره شده است و اسامی آن‌ها به شکل فرنتونی، فرکلیتوو فرج‌ران آمده است که از طرف فیلیپ پادشاه اسپانیا به ایران آمده بودند. فرنتونی پادری به بخارا فرستاده شده بود و فرکلیتو و فرج‌ران در دربار همایونی در نزد شاه حضور داشته اند. این فرقه‌های رهبانی همچنین کمک‌های مادی که شاه عباس بدیشان پیشنهاد کرده بود را نپذیرفته بودند چرا که با مسلک ایشان همخوانی نداشت.

 

در انتهای نامه خاطر نشان شده است که پیش از این نامه، نامه‌ای دیگر از طرف شاه به دست فرانسیس کوسته برای پاپ ارسال شده که هنوز به او نرسیده بود. دیاوکو دمرنده و  بسطام قلی بیگ را برای رساندن نامه دوم به اروپا گسیل شدند و ادامه ارتباطات و مکاتبات نیز به پاسخ نامه پاپ موکول شده است.