گزارش نشست «تاریخ‌نگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت»

✒️ پرستو اصیلی، دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه تهران

 

نشست «تاریخ‌نگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت» به‌همت مردم‌نامه و با همکاری مؤسسۀ اکنون و مدرسۀ نوروزگان برگزار شد. سخنرانان این نشست علی بهرامیان، عضو شورای عالی علمی دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام، و داریوش رحمانیان، سردبیر فصلنامۀ مردم‌نامه، بودند. مدیریت این نشست را محمدجواد محمدحسینی بر عهده داشت.

 

 

سیر تکوین تاریخ‌نگاری اسلامی

 

علی بهرامیان سخن را این‌گونه آغاز کرد: روایت‌های مکتوبی که از میراث اسلامی دوره‌های اولیه در دست داریم، از نظر موضوعی به چهار دستۀ کلی تقسیم می‌شوند: ۱. حدیث و روایت و نقل‌قول‌های پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم و صحابه. ۲. تفسیر قرآن. ۳. لغت و ادب و شعر. ۴. اخبار و تاریخ. محور بحث من دربارۀ دستۀ چهارم، اخبار و تاریخ است که بدواً در بستر نقل شفاهی جریان داشت و به‌مرور سیری تکاملی پیمود و مکتوب و درنهایت تدوین شد.

 

رأی و آگاهی تاریخی ما را مرحلۀ تدوین ساخته است که مرحلۀ نقل‌های شفاهی و کتابت. پیش از مؤلفی مثل ابن‌اسحاق، روایت‌هایی منفرد به صورت اوراق پراکنده‌ و البته نقل‌های شفاهی از سیرۀ پیامبر وجود داشته ‌است و ابن‌اسحاق اینها را در قالب اثر تألیفی المبتدأ و المبعث و المغازی کنار هم قرار داده و به‌صورت مسلسل عرضه کرده ‌است.

 

این کتاب، در سه فصل تنظیم شده که در فصل آغازین به اجداد پیامبر و سپس تولد و کودکی وی و در فصول بعدی به بعثت، هجرت به مدینه و آغاز جریان‌های مغازی می‌پردازد که این تدوین اخبار به خلق تصویری از پیامبر و شخصیت ایشان در اذهان منتج شده ‌است که این تصویر تقریبا تا روزگار ما هم رسیده است.

 

بهرامیان با اشاره به این موضوع که کتاب ابن‌اسحاق به‌طور کامل به دست ما نرسیده و آنچه داریم مختصری از نوشته‌های ابن‌اسحاق به‌انضمام ملحقاتی از ابن‌هشام است، بیان کرد: پیامبر در این کتاب، به‌عنوان جنگاوری معرفی شده ‌است که بنیان‌گذار سلسلۀ خلافت بوده ‌است و مسئلۀ نبوت مسئله‌ای عَرَضی انگاشته شده ‌است. گویی شخصیت پیامبر بر مدار جنگ‌ها ترسیم شده‌ است و نه نبوت. مسبب این تصویرسازی نادرست، شیوۀ تدوین ابن‌اسحاق بوده است که اساسی برای تاریخ‌نگاری‌های آینده هم شد.

 

ورود خط قرمزهای اعتقادی به تاریخ‌نگاری

 

بهرامیان در تکمیل سخنانش در موضوع شکل‌گیری تاریخ‌نگاری اسلامی، روایات موجود در کتاب‌های تاریخی را دارای سه لایه دانست: لایه‌های زمانی، لایه‌های زبانی، لایه‌های عقیدتی و سیاسی و قبیلگی که در پیوند با هم هستند. او در ادامه، این سوال را مطرح کرد: آیا گردهمایی انصار در سقیفه نمونه و سابقۀ تاریخی داشته ‌است؟ آیا این گردهمایی به‌منظور تعیین جانشین برای پیامبر آن هم با لفظ «خلیفه» بوده‌است؟ آیا می‌توان این لایه‌های زمانی و زبانی را کنار زد یا این نوع تاریخ‌نگاری به فراخور اتفاقات بعدی تدوین و چیدمان شده‌است؟

 

باید توجه کنیم که واژۀ خلافت و بیعت بعدها مفهوم گرفتند. در تاریخ‌نگاری دورۀ اسلامی ناچاریم روایت‌ها را در طول زمان از نظر سبک با هم قیاس کنیم تا به نتیجه برسیم. دقت کنیم که تدوین و جمع‌آوری اخبار به‌موازات تکوین عقاید اسلامی و پیدایش اعتقادی بر مبنای برحق‌بودن همیشگی صحابه‌ و مقدس‌شمردن خلیفه درحال انجام است. لذا برخی فقها، به‌خصوص فقهای حنابله، تاریخ‌نگاری دوره‌هایی را در حوزۀ ممنوعه قرار دادند و مثلاً می‌دانیم که امروزه بسیاری از منابع تاریخ‌نگاری اخباریون، که وارد این حوزۀ ممنوعه شده‌ بودند، از بین رفته‌ و به دست ما نرسیده‌ است. اگر چیزی هم موجود است، مشروعیت خلافت را تایید می‌کند.

 

بهرامیان در پایان بخش نخست سخنانش گفت: در سیرۀ ابن‌هشام که مبتنی‌بر سیرۀ ابن‌اسحاق است، ابوطالب به‌عنوان جد آل ابی‌طالب هرگز با مقامی درخور تصویر نشده ‌است. این مسئله اتفاقی نیست که ابوبکر، هم اولین خلیفه است و هم اولین مسلمان، و عمر و عثمان هم جایگاه خاصی در این کتاب سیره دارند، ولی بقیۀ صحابه به‌نوعی در مقام‌های بعدی جای گرفته‌اند. حضرت فاطمه علیهاالسلام از اولین کسانی است که روند تقدس خلافت را بر هم زد و جایگاه خلیفه را یک مقام دنیوی نشان ‌داد.

 

بعدها امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیز در طول دوران خلافت خویش، خواست بگوید حتی اگر من هم خلیفه باشم، تقدسی به عنوان «خلیفه» ندارم؛ بنابراین تا جایی که می‌توانست مقام خلافت را دنیایی جلوه می‌داد؛ تا آنجا که فرمود این خلافت برای من از عطسۀ بز و کفش وصله‌شده پست‌تر و بی‌ارزش‌تر است. این روش و این سخنان بر خلاف آن تقدسی است که تاریخ‌نگاری این دوره از خلافت نشان می‌دهد.

 

در ادامه، داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران، ضمن تمجید از سخنان بهرامیان به دشواری و پیچیدگی بررسی تاریخ‌نگاری این دوره اشاره کرد و گفت: سیرۀ پیامبر از نظر فقهی مرجع و فتوا برای مسلمانان بود و نزد فرقه‌های‌ گوناگون اهمیت داشت و درگیری‌هایی بر سر اختلاف‌نظرها به وجود آمد که مسائل کلامی بنیادینی با آنها آمیخته ‌بود. بسیاری از مسائل تا امروز همچنان گنگ باقی مانده‌اند. رحمانیان همچنین اهمیت حافظه را یادآور شد و نقش آن را در جنگ بین اهل حدیث و اهل تاریخ در سده‌های نخست پررنگ دانست. او سیره‌نگاری‌های معاصر را فاقد پیچیدگی‌های روش‌شناختی و دقت‌نظر کافی دانست. سردبیر فصلنامۀ مردم‌نامه در پایان، اظهار امیدواری کرد که این مسائل برای ذهن پژوهشگر پرسش و دغدغه ایجاد می‌کند.

 

شیوه‌ای نو در پژوهش‌های تاریخی

 

بهرامیان بخش دوم سخنان خود را با نقل قولی از عباس زریاب خویی آغاز کرد: اگر روی دوره‌ای تمرکز کنید و آثار اصلی را بخوانید، به‌مرور شم تاریخی پیدا می‌کنید. این شم تاریخی سبب می‌شود که بتوانید بین سطور را بخوانید. بهرامیان در نقد پژوهش‌های جدید در حوزۀ تاریخ اسلام گفت: این آثار بیش‌ازحد به اخبار تاریخی تکیه می‌کنند و کمتر با دید نقادانه این اخبار را بررسی می‌کنند.

 

بهرامیان متذکر شد که به نظر می‌رسد باید شیوه‌ای نو به‌کار گرفت که در آن ضمن استناد به مآخذ گزارش‌ها را نقادانه بررسی کرد و به‌طور کامل نپذیرفت. برای نمونه، در مورد حوادث پس از رحلت پیامبر می‌توان این سؤالات را در ضمن مطالعۀ روایات تاریخی در نظر داشت: چرا عده‌ای از انصار بعد از رحلت پیامبر در سقیفه جمع شدند؟ در ابتدا چه نیتی داشتند؟ آیا آن نیت اولیه به مسئلۀ بیعت با ابوبکر تبدیل شد؟

 

نهاد خلافت چطور قداست پیدا کرد؟

 

بهرامیان با اشاره به نقش‌آفرینی دختر پیامبر در حوادث بعد از رحلت رسول خدا گفت: حضرت فاطمه احتمالاً به‌عنوان تنها فرزند پیامبر اسلام و شایسته و صاحب صلاحیت در داوری با مسئلۀ خلافت مخالف بود. از طرفی طبق گفتۀ بلاذری و دیگران، به او خشونت ورزیده شد. نهاد خلافت با تقدسی که برای آن ساخته شده بود، دو مفهوم بیعت و حفظ جماعت را آفرید که اگر کسی از زیر بار این دو مفهوم شانه خالی می‌کرد، خارج‌شده از دین محسوب می‌شد. خلافت به نهادی بالاتر از نبوت تبدیل شده ‌بود و این طرز فکر اثر خود را در واقعۀ کربلا گذاشت.

 

یکی از کسانی که همان ابتدا روی تقدس خلافت کار کرد و واقعاً نتیجه گرفت، معاویه بود. معاویه این مانیفست را ساخته و پرداخته کرد؛ وقتی حجر بن عدی در کوفه اعتراض کرد و دستگیر شد، زیادبن‌ابیه پدر ابن‌زیاد که حاکم کوفه بود از شیوخ کوفه خواست شهادت‌نامه را مکتوب کنند که مجوز کُشتن حجر را به دست معاویه بدهد. پسر ابوموسی اشعری در مورد حجر نوشت که او جماعت را ترک کرده، بیعت را شکسته و به‌طرز آشکاری کفر ورزیده است! این شاید اولین باری بود که مانیفستی که معاویه پدید آورد به بار نشست. بعدها در کربلا هم با همین مانیفست کسی را که نمی‌خواست بیعت کند به قتل رساندند. در دورۀ حجاج به‌حدی شدت گرفت که حجاج‌ بن یوسف خلیفه را والامقام‌تر از رسول‌الله خواند؛ زیرا خلیفه، خلیفة‌الله است!

 

بهرامیان همچنین، در مقایسۀ کتاب ابن‌سعد و واقدی این نکته را بیان کرد که تاریخ‌نگاری ابن‌سعد محتاطانه‌تر و هوشمندانه‌تر است و او در تاریخ‌نگاری به مسائل ممنوعه ورود نکرد. به‌طور کلی، او نهاد خلافت را که حالا تقدس یافته ‌بود، زیر سؤال نمی‌برد. به همین سبب بود که بر خلاف واقدی، از وی بسیار بیشتر تجلیل شد و اثرش ماندگارتر شد.

 

بهرامیان در پایان این بخش از صحبت‌هایش گفت: تاریخ‌نگاری دورۀ اسلامی جز در موارد معدود دارد این خط را تأیید می‌کند که: پیامبر بنیان‌گذار خلافت است و سیره‌اش همین است که نوشته شده و حاکمان بعدی هم جانشینان پیامبر هستند. این خط تا امروز هم ادامه پیدا کرده است. در روزگار امروز، به‌ویژه پس از جنگ جهانی اول، جنبش‌های سلفی، وقتی می‌گویند احیای فکر اسلامی، منظورشان همان احیای خلافت است و اصلاً نمی‌توانند این دو مفهوم را از هم تفکیک کنند؛ خروجی تاریخ‌نگاری اسلامی جز این نیست که احیای فکر دینی منحصر به مانیفست خلافت است. این تاریخ‌نگاری، خلافت را تبدیل به یک دین جدید کرده است.

 

رحمانیان در ادامۀ گفت‌وگو، ضمن اشاره به قدمت روایت‌های تاریخ‌نگاری تأکید کرد که در طول تاریخ کسانی هم بودند که خلافت را مفهومی دنیوی تفسیر کرده و خلیفه را مسئول امور دنیوی دانسته‌اند. او در ادامه، به اندیشه‌های غزالی اشاره کرد که خلیفه را نمایندۀ سیاست ظاهر و نه سیاست باطن می‌دانست.

 

تردید در دو روایت مشهور تاریخی: سقیفه و حدیث دوات و قلم

 

در بخش پرسش و پاسخ این جلسه سؤالاتی مطرح شد و علی بهرامیان به این سوالات پاسخ داد. بهرامیان در پاسخ به پرسشی در مورد مفهوم خلافت و تفاوت آن میان شعیان و اهل سنت گفت: در این خصوص، لازم است تلقی آغازین مردم از این مفاهیم در نظر گرفته شود. بسیاری از مفاهیمی که امروزه در باب سقیفه مطرح است در پرتو نهادی است که بعدها شکل گرفته ‌است.

 

او به روایت دوات و قلم ابن‌عباس اشاره کرد که هیچ سندی مبنی‌بر حضور ابن‌عباس نزد پیامبر در آن لحظه وجود ندارد. این روایتی است که به‌کرات نقل شده ‌است. برداشت حاصل از این روایت این است که پیامبر جانشین خود را تا لحظۀ مرگ انتخاب نکرده بود. همچنین، هیچ‌کس از بین اطرافیان ایشان حتی علی‌بن‌ابی‌طالب برای ایشان قلم و دوات نیاورد. ابن‌عباس، مسئلۀ مهم جانشینی را از نگاه پیامبر بدین‌شکل ترسیم می‌کند که در نوع خود عجیب است. این روایت، به نفع افرادی بوده است، وگرنه فراگیر نمی‌شد. منصور عباسی پس از قیام محمد نفس زکیه به منبر رفت و چشم‌اندازی از گذشتۀ خلافت به دست داد و گفت که پیامبر کسی را در نظر نگرفته ‌است. اهمیت تدوین در اینجا آشکار می‌شود. پس‌وپیش این روایت منفرد مشخص نیست، اما وقتی آن را در جریان تدوین در قسمتی می‌نویسند که مربوط به زمان رحلت پیامبر است، برداشت متفاوتی از آن حاصل می‌شود.

 

بهرامیان در پاسخ به پرسش دیگری که آیا خلافت تنها عامل تأثیرگذار بر تاریخ‌نگاری بوده‌است، گفت: تاریخ‌نگاری در پیوند با قدرت شکل گرفته ‌است، اما عوامل بسیار مهم دیگری هم اثرگذار بوده‌اند. مسئلۀ ما روایت سقیفه است، ولی پرسش اصلی اینجاست که آیا تاریخ‌نگاری آن دوره چنین امکانی را فراهم می‌کند که چرایی گردهمایی انصار را بر ما روشن کند؟

 

پرسش بعدی در حوزۀ روایت‌های بعدی در مورد سقیفه و تمرکز بر وجه شورایی‌بودن آن بود. بهرامیان پاسخ داد: نزاع اوس و خزرج پس از پیامبر می‌توانست به شکل شدیدتری سر گیرد. عبدالله‌بن‌ابی هم از دنیا رفته بود. لذا ممکن است بحثِ افراد حاضر در سقیفه بر سر جانشینی پیامبر نبوده‌ باشد. حتی ممکن است تتابع زمانی هم به آن شکلی که روایت شده است، نبوده ‌باشد. ما باید روایتی را پیدا کنیم که براساس زبان آن زمان نقل شده ‌باشد نه در پرتوی واقعه‌ای که رخ داده ‌است. باید وضع حجاز و مدینۀ آن روز را هم در نظر داشته ‌باشیم. شاید آن انتخاب قرار نبوده است دامنه‌دارتر از این مناطق شود. اینها وقایعی هستند که بین سطور کتاب‌ها نوشته شده‌اند و ما باید بتوانیم بین سطور را بخوانیم تا بتوانیم به این سؤالات پاسخ دهیم.

 

اهمیت نقش حضرت فاطمه در نگرش امروزی ما به خلافت

 

در انتهای جلسه، پرسشی در باب مخالفت حضرت فاطمه (س) با خلافت مطرح شد. بهرامیان در پاسخ، از نقش خانوادۀ پیامبر در تقدس‌زدایی از خلفا سخن گفت و به مقاومت حضرت فاطمه در بیعت با ابوبکر اشاره کرد و تأکید کرد این مخالفت‌ها حتی اگر به نتیجۀ مدنظر ایشان نرسیده باشد، اما برای ما و در ایجاد نگرش‌های بعدی مهم و مؤثر است؛ مطابق روایت‌ها عمربن‌خطاب با پاره‌ای از آتش به سمت خانۀ حضرت فاطمه رفته است؛ این سوال قابل طرح است که خلافت و جانشینی پیامبر چه ماهیتی دارد که در همان ابتدا به دلیل بیعت نکردن، خانوادۀ پیامبر مستحق این می‌شوند که خانه‌شان آتش بگیرد؟ درسی که ما از اهل‌بیت پیامبر می‌گیریم این است که حکومت تقدس ندارد؛ چه در قالب جانشینی پیامبر باشد، چه در قالبی غیر آن.

 

بهرامیان خاطرنشان کرد: راویان نمی‌توانستند ماجرای اختلافات حضرت فاطمه با حاکمان را به‌طور کامل بنویسند؛ باز در مورد صفین و جمل راحت‌تر بودند؛ چون نزاع، بین معاویه و امیرالمؤمنین بود و روایت این نزاع قابل‌تحمل‌تر بود؛ اما هر چه به عقب‌تر برویم و به شیخین برسیم، مسئله پیچیده‌تر می‌شود و اگر تقدس آنان زیر سوال برود، برای نهاد خلافت خیلی بد است.