ارزیابی انتقادی احتشام‌السلطنه از دارالفنون

✒️رحیم پاک­‌نژاد، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران

 

منبع: سایت دارالفنون

 

دارالفنون‌ برای ما ایرانیان، نامی آشناست و برخی توضیحات پیرامون آن بیشتر به بسط بدیهیات و تکرار مکررات می‌ماند. نام دارالفنون با میرزا‌ تقی‌­خان امیرنظام (امیرکبیر) گره خورده و طُرفه آن­که او نیز توانسته در اذهان ما، شاه‌نشینی برای خود دست‌ و پا کند و بدل شود به یکی از مشهورترین و خوشنام­‌ترین سیاستمداران در طول تاریخ ایران.

بدین ترتیب امیرکبیر و دارالفنون به‌مثابه مؤلف و متن، دوشادوش یکدیگر حرکت کرده‌اند و نام یکی، سریعا نام دیگری را فرایاد آورده است. به‌هرحال از دارالفنون به‌عنوان «نخستین مؤسسه‌ی نوین آموزش در ایران» (۱) یاد می‌شود که در پنجم ربیع‌الاول سال ۱۲۶۸ ق رسما و در غیاب امیرکبیر (که آخرین روزهای عمرش را سپری می‌کرد) افتتاح شد.

اطلاع امیرکبیر از مدارس روسیه و عثمانی و نیز شناخت کلی او از دارالعلم‌های اروپا زمینه‌‌‌های تأسیس چنین نهادی را فراهم آورد. وی در این مسیر، ابتدا به «دانش و فن جدید» و بعد به «علوم نظامی» عطف نظر داشت (۲). با تأسیس دارالفنون و برای نخستین‌بار «دروس مربوط به علوم و فنون و نظام لشکری وارد برنامه‌های آموزشی شد» و به‌این‌ترتیب، محتوای آموزشی تغییر کرد اما در شکل و شیوه‌‌ی آن، تحولی پدید نیامد و همان راه و روش سنتی ادامه یافت (۳). بودجه‌­ی این نهاد آموزشی در سال تاسیس ۷۷۵۰ تومان و عده‌­ی شاگردان ۱۱۴ نفر بود که در شعبه‌­های مهندسی، توپخانه، پیاده‌­نظام، سواره‌­نظام، طب و جراحی، فیزیک و شیمی، و معدن­‌شناسی مشغول تحصیل بودند (۴).

به‌طور کلی با تأسیس دارالفنون، اصول علمی جدید تا حدی در جامعه مورد توجه قرار گرفت و روشن شد که برخی از آموخته‌ها و دانسته‌های پیشینیان تا چه میزان، ناقص و نادرست است. نیز با آغاز به کار این مجموعه، برخی از معلمان آن (که از اتریش و ایتالیا و فرانسه آمده بودند) به نگارش رساله‌هایی پرداختند که به‌همت مترجمان و شاگردان آنها به فارسی برگردانده شد و از این طریق، فرصتی برای آشنایی ایرانی­‌ها با اصول و قواعد و یافته­‌های علمی جدید فراهم آمد.

در نهایت، فارغ‌التحصیلان دارالفنون بعدتر بدل به نسلی شدند که تمایلات روشنفکری و ترقی‌جویانه‌ در آنها آشکار بود (۵). اما طبیعی بود که پس از قتل امیرکبیر، اقدامات و اصلاحات او نیز به‌دست فراموشی سپرده شود و مجموعه‌ی دارالفنون نیز از این جهت، مستثنی نبود. بسیاری از معلمان آن هم، به‌سبب شیوع بیماری‌های همه‌گیر نظیر وبا و پریشانی نظم اداری ایران، از کشور خارج شدند. ناصرالدین‌شاه نیز که در یکی دو سال اول به دارالفنون عنایت ویژه‌ای داشت و مرتب از آن بازدید می‌کرد، گویا به‌جهت استقبال معلمان و شاگردان این نهاد از جریان فراماسونری، از توجه خود نسبت به دارالفنون کاست و به آن بدبین شد.

 

مراسم سلام امتحان در مدرسه دارالفنون در دوره ناصرالدین‌شاه

به­ این ترتیب ضعف این مجموعه مورد توجه قرار گرفت و علل و اسباب ناکارآمدی آن در برخی گزارش­‌ها انعکاس یافت. برای نمونه، اعتضادالسلطنه (رئیس مدرسه و وزیر علوم ناصرالدین­‌شاه) در حدود سال­‌های ۱۲۸۷-۱۲۸۴ق طی گزارش مفصلی به شاه وقت، به برخی از کاستی­‌های مجموعه‌­ی دارالفنون اشاره کرد. گویا ناصرالدین‌­شاه شخصا تاکید داشت که «اگر عیب و بی‌­نظمی در کارهای مدرسه» دیده شد، به او اطلاع دهند (۶).

طبق گزارش اعتضادالسلطنه، «شوق و امیدواری کلی به ترقی در دولت و اینها الآن درباره‌­­ی اهل مدرسه مفقود شده» و نیز «مواجب و مرسوم» کارکنان مدرسه از دیوانیان «به ­مراتب کمتر است» (۷). نویسنده‌­ی این گزارش از بی­‌توجهی شخص شاه نسبت به مجموعه‌­ی دارالفنون تلویحا گلایه‌­مند است و سرکشی مستمر شاه از مدرسه را موجب ایجاد «خوف از ندانستن» میان محصلان و تشویق آنها به کوشش بیشتر در راه تحصیل می­‌داند.

مطابق با این گزارش، محصلان دارالفنون یا اشراف‌­زاده بودند و یا رعیت­‌زاده و مواجب آنها بین «دوازده تومان الی چهل تومان» بود. مواجب کم در بین گروه دوم موجب یأس شده و به‌ ­این دلیل «اغلب اوقات پریشان­‌احوال هستند» (۸). اعتضادالسلطنه برای حل این مشکل، پیشنهاد می­‌دهد که مواجب همه‌­ی محصلان «بالسویه»، نفری بیست و چهار تومان باشد که «چندان ضرری برای دیوان اعلی» ندارد (۹).

یکی دیگر از روایت‌های انتقادی مربوط به دارالفنون متعلق است به میرزا محمودخان احتشام‌السلطنه (۱۲۷۷_۱۳۵۴ق) که از جمله رجال نامدار و  صاحب‌نفوذ در عصر قاجار و پهلوی اول بود. وی پس از رهاکردن تحصیل در دارالفنون، با عنوان یوزباشی در کشیک‌خانه مشغول به کار و بعدتر به ریاست غلامان شاهی منصوب گردید. در سفر ناصرالدین‌شاه به خراسان (۱۳۰۰ق) اداره‌ی اردوی سلطنتی با او بود.

 

احتشام‌السلطنه

میرزا محمودخان در سال ۱۳۰۶ با لقب احتشام‌السلطنه، حاکم زنجان شد و به‌مدت سه سال در همین سمت بود. سپس به سرکنسول‌گری عراق منصوب و بعد از آن، به‌مدت یک سال والی کردستان بود. از دیگر سمت‌های‌ مهم سیاسی او می‌توان به وزیر مختاری ایران در برلین، ریاست کمیسیون تحدید حدود بین ایران عثمانی،  ریاست مجلس شورای ملی و سفیر کبیری ایران در اسلامبول اشاره کرد (۱۰). خوشبختانه احتشام‌السلطنه جزییات حیات فردی و سیاسی-اجتماعی خود را در قالب خاطرات به‌دست داده (۱۱) و به‌این ترتیب متنی پیش روی ماست که بسیاری از وقایع مهم تاریخی در آن انعکاس یافته است.

بخشی از کتاب خاطرات احتشام‌السلطنه به شرح ماجراهای تحصیل او در دارالفنون اختصاص دارد که محل بحث این جستار است. بحث­‌های نویسنده در این باب، دست­کم به دو دلیل، مهم و مغتنم است: اول این­که احتشام‌­السلطنه، خود از محصلان دارالفنون بود و دیده‌­ها و دریافت‌­های او مستقیم و بی­‌واسطه است؛ و دلیل دوم هم، صراحت و جسارت او در ارزیابی انتقادی وضعیت و عملکرد دارالفنون است. علاوه‌ ­بر این دو نکته، نویسنده از شاگردان ممتاز مدرسه بود که یک­بار «نشان مس» و دیگر بار «نشان نقره‌­ی علمی» به او اهداء شد.

پدر احتشام­‌السلطنه در سفر اول ناصرالدین‌­شاه به فرنگ (از صفر تا رجب ۱۲۹۰ق) همراه شاه بود و «محرک اصلی» او برای فرستادن پسرانش (میرزا احمدخان علاء­الدوله، حسین‌­علی‌­خان معین‌­الدوله و احتشام­‌السلطنه) به مجموعه‌­ی دارالفنون، همین سفر دور و دراز بود. (۱۲). از این سه برادر، تنها احتشام‌­السلطنه «تقریبا هشت سال» در دارالفنون تحصیل کرد (از حدود ۱۲۹۰ق) و باقی، زود از تحصیل منصرف شدند.

نویسنده از وجه تسمیه‌­ی دارالفنون، بی‌­اطلاع است و نیز نمی­‌داند که «بانی و مؤسس اولیه چه نقشه و برنامه‌­ای برای آن داشته است»، اما هرچه که بود، در زمان تحصیل احتشام­‌السلطنه و سالیان قبل و بعد آن، دارالفنون «چیزی بیشتر از یک مکتب‌­خانه در حدود مدارس ابتدائی نبود» (۱۳).

تعداد شاگردان به‌­روایت احتشام‌­السلطنه «قریب دویست و پنجاه نفر» بود که صبح اول وقت، ریاضی و بعد از آن نقاشی و در نهایت فارسی می­‌خواندند. اسامی معلمین بدین شرح است: میرزا عبدالغفار نجم­‌الملک (ریاضی)، میرزا علی­‌اکبر مزین­‌الدوله کاشانی (نقاشی)، میرزا اسدالله محلاتی (فارسی)، میرزا کاظم محلاتی (طبیعیات)، میرزا رضای دکتر و بعدتر میرزا علی همدانی (طب). جعفرقلی‌­خان نیرالملک نیز ریاست مجموعه را بر عهده داشت که علی­‌رغم وقار و متانت «معلوم نیست برای مدرسه خدمتی کرده باشد» (۱۴).

به شاگردان مدرسه، سالی یک­‌دست، «لباس ماهوت مشکی» تعلق می‌­گرفت و نهار آنها شامل «یک دوری چلو و یک ظرف خورش و نان و پنیر و سبزی و یک کاسه آش یا آبگوشت یا دوغ» می­‌شد. نویسنده، معترف است که تحصیل هشت­‌ساله‌­ی او با تحصیل شش­‌ماهه­‌ی دیگران، در نتیجه، توفیری نداشت؛ چراکه «کسی مراقبت نمی­‌کرد، کسی نمی­‌پرسید، برنامه‌­ای در کار نبود و از معلم و متعلم مسئولیت نمی‌­خواستند» (۱۵).

به­ همین دلایل، آموخته‌­های نویسنده در دارالفنون بسیار قلیل است: مختصری حساب و نقاشی، و افعال بی­‌قاعده و باقاعده‌­ی فرانسوی، و اندکی از اشعار ژان دولافونتن و ژان راسین. طبق گزارش احتشام­‌السلطنه، امتحانات مدرسه هر سه سال یک‌­بار برگزار می­‌شد و پرسش‌­های آن بسیار ساده بود. به­‌ زعم نویسنده، «یکی از بزرگترین خیانت­‌هایی» که نسبت به ایران و ایرانیان صورت گرفته، «بی­‌مبالاتی... در کار تحصیل شاگردان» این مجموعه است و پس از هفتاد سال، «یک نفر فارغ‌­التحصیل که به‌ ­کار دولت و ملت بخورد، تربیت نکرده» و اتفاقا «خیلی از اخلاق رذیله» در جامعه نیز ریشه در دارالفنون داشت (۱۶).

اعتضادالسلطنه –وزیر علوم- سرگرم «عیش و عشرت و دارای اخلاق فاسده بود» و نیرالملک نیز اصلاحاتی نکرد یا نتوانست بکند. بدین‌­ترتیب، «عمر تمام شاگردان را تلف کردند» (۱۷). درحالی­‌که می­‌شد پس از هفتاد سال از تأسیس دارالفنون، از این مدرسه برای همه‌­­ی ولایات، مربی و معلم پرورش داد تا مردم سواد بیاموزند و مملکت آباد شود و علم و صنعت رواج یابد و نهایتا «مردم ایران به پایه‌­ی دیگر کشورهای متمدن برسند».

پس «ریشه‌­ی تمام خرابی و علت عقب­‌ماندگی» ایران را «فقط باید در مدرسه‌­ی دارالفنون» جست، چون اگر اشخاصی را تربیت می‌­کرد که به مردم آگاهی می­‌دادند و به آنها می­‌فهماندند «که زیر بار ظلم نروند و تحمل حاکم متعدی و رشوه‌­خور را ننمایند»، اوضاع مملکت متفاوت بود (۱۸). احتشام­‌السلطنه برآن است که عمر خود را در دارالفنون به­‌کلی تلف کرده و ایام جوانی او در این مجموعه «با کمال تأسف» بر باد رفته است. معلم او در منزل نیز بر «حرمت آموختن زبان فرانسه و دیگر السنه خارجی» تأکید داشت و نهایتا پدرش هم که متوجه شده بود این تحصیلات بی­‌فایده است، او را از رفتن به مدرسه منع کرد.

 

 

---------------------------------------------

پی‌­نوشت­‌ها:
1- عباس امانت، قبله عالم (ناصرالدین­شاه قاجار و پادشاهی ایران)، ترجمه‌­ی حسن کامشاد، تهران: کارنامه، 1383، ص194.
2- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی، 1362، ص353.
3- اقبال قاسمی پویا، مدارس جدید در دوره قاجاریه، تهران: نشر دانشگاهی، 1377، ص136.
4- فریدون آدمیت، پیشین، ص367.
5- همان، صص354-355.
6- بهمن بیانی، «گزارش رؤسای مدرسه دارالفنون در باب نواقص این مدرسه»، پیام بهارستان، د2، س5، ش17، پاییز 1391، ص56.
7- همان، ص57.
8- همان، ص59.
9- همان­جا.
10- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران (در قرن 12 و 13 و 14 هجری)، ج4، تهران: زوار، 1357، صص34-35.
11- خاطرات احتشام‌­السلطنه با همین عنوان، از سوی نشر زوار و به‌­کوشش سید محمدمهدی موسوی روانه‌­ی بازار شده است
(چ1، 1366). کتاب از شرح ایام کودکی و اوضاع خانوادگی نویسنده آغاز می­‌شود و مشتمل است بر بخش­‌هایی با این عناوین: تحصیل در دارالفنون، مأموریت آذربایجان، قوللر آقاسی‌­باشی، خروج از خدمت دربار و اشتغال به‌­خدمت دیوانی، حکومت خمسه، اقدامات عمرانی و اصلاحات در خمسه، بیکاری و بلاتکلیفی در تهران، دسته‌­بندی و تشکیل جمعیت، مأموریت پطرزبورگ، خاطره‌­ای از سال­ها قبل، مأموریت کارپردازی اول بغداد، معاونت کل وزارت خارجه، صدارت امین­‌الدوله، انجمن معارف، چند خاطره از خدمت در وزارت خارجه، کارکنان وزارت خارجه، نمایندگان سیاسی ایران در کشورهای خارج، حکومت کردستان، وزیر مختار ایران در برلن، سومین مسافرت مظفرالدین‌­شاه به فرنگ، ورود به تهران، شرکت در فعالیت‌­های مشروطه‌­خواهی، تبعید، ریاست مجلس شورای ملی، ورود به برلن، استبداد صغیر و بیکاری، فرار و عزل محمدعلی­شاه، سفارت کبرای ایران در اسلامبول. تحریر خاطرات احتشام‌­السلطنه در تاریخ 14 ژوئن 1933 در برلین به سرانجام رسید.
12- خاطرات احتشام‌­السلطنه، به­‌کوشش سید محمدمهدی موسوی، تهران: زوار، 1367، ص25.
13- همان­جا.
14- همان­، ص27.
15- همان، ص28.
16- همان، ص29.
17- همان­جا.
18- همان، ص30.